الان 12 شبه از صبحه پای کاریم
بازم روبه رو شدیم با سفره های خالی
این حرفا شدن فقط مشتی گفته های عادی
توهم پری از این همه حفره های مادی
خیابونا پر از مشتی کاسب پست
پر از ادمای محتاج کاسه به دست
پر از آدمای خردمند تحصیل کرده
که زندگی انتحارو و بهش تحمیل کرده
من نمیخواستم بدم از دست تورو آسون
تو نمیذاشتی پا بگیره زندگیمون
من که شنیدم طعنه های اینو اونو
تو که نذاشتی که بسازیم خونمونو
اگه تو میموندی تورو میبخشیدم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)