Design & Developed BY Patira

صفحه 6 از 8 نخستنخست ... 45678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 80

موضوع: تلخ و شيرين

  1. #1
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    محل سکونت
    Internet
    پست مورد علاقه
    هافبك تهاجمي
    مربی مورد علاقه
    alex fergosen
    بازیکن محبوب
    alex.delpiero_giggs
    اسم واقعی شما
    no name

    NetherlandsManUtdManUtd

    نوشته ها
    36
    تشکر ها
    186
    تشکر شده 1,029 در 172 پست

    Bia Inja تلخ و شيرين

    سلام خسته نباشين بچه ها اين جا ميتونين از خاطرات خوب و بد زندگي تون بگين و ميتونين به سوتي هاي زندگي تون اعتراف كنين . راستي يه چيزي يادم رفت اصل اين قسمت واسه صميميت بيشتر بين ماهست پس پس پس (سه تا گفتم كه تاكيدي باشه ) : به هم ديگه توهين نكنيم .نقطه سرخط. .
    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
    به تعظيم مردم اين زمانه اعتمادنكن...تعظيم آنان همانندخم شدن دوسركمان است كه هرچه بهم نزديكترشوند تيرش كشنده تراست.
    (خشايارشاه)


  2. #51
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    گرگان
    پست مورد علاقه
    گلر
    مربی مورد علاقه
    اتمار هیتزفلد_بکنبایر
    بازیکن محبوب
    کان_ماتیاس سامر_بکنبایر_بادشتوبر_گ&ت.مولر_طالبلو_آدلر
    اسم واقعی شما
    سعید

    GermanyBayernBayern

    نوشته ها
    27
    تشکر ها
    28
    تشکر شده 112 در 34 پست

    پیش فرض

    خاطره ی خوب که کلا ندارم ولی هر چی دلتون بخواد خاطره ی بد و تلخ دارم.
    سوم ابتدایی بودم که دیدم داداش یکی از دوستام داره گریه کنان میاد به سمت مدرسه که بعد از کلی پرس و جو فهمیدیم دوستمون مرده بیچاره رفته بود زیر یه کامیون دیگه اونقدر حالم بد بود چیز زیادی یادم نمیاد ولی همین که یه ضربه ی روحی شدید خوردم تو دوران بچگی.

    بی صدا اسمتو فریاد میزنم
    هق هقم حنجره مو میبنده
    دوباره دستای نا مرئی شب
    پلکای پنجره مو میبنده


    آخ که شکرت ای خدا واسه جهان به این بدی
    چی میشد اگه تو دست به ساختنش نمیزدی
    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
    ویرایش توسط M.R.G : 01-03-2012 در ساعت 08:47

  3. 8 کاربر از پست مفید M.R.G تشکر کرده اند .


  4. #52
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    گرگان
    پست مورد علاقه
    گلر
    مربی مورد علاقه
    اتمار هیتزفلد_بکنبایر
    بازیکن محبوب
    کان_ماتیاس سامر_بکنبایر_بادشتوبر_گ&ت.مولر_طالبلو_آدلر
    اسم واقعی شما
    سعید

    GermanyBayernBayern

    نوشته ها
    27
    تشکر ها
    28
    تشکر شده 112 در 34 پست

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط abdollah 202 نمایش پست ها
    حالا که نوبت به تلخ ها رسید منم یه دونه تلخ که وقتی به یادش میوفتم تموم بدنم میلرزه رو براتون میگم


    من ابتدایی بودم و داداشم دبیرستان بود
    با هم کشتی گرفتیم و ناگهان داداشم منو از جام بلند کرد و محکم کوبید زمین ( البته من هی به داداشم اصرار میکردم که بیا کشتی بگیریم و فک نکنید که داداشم ادم بدیه)
    من در اون لحظه با پشت خوردم زمین وبه مدت 5 ثانیه نفسم قطع شد
    همون 5 ثانیه واسم یک ساعت گذشت
    مرگ رو داشتم احساس میکردم و نمیتونستم حرف بزنم که ناگهان خوب شدم ونفسم برگشت
    واقعا فاصله ی زندگی تا مرگ یک نفسه
    من خودم هر بار که به یاد اون قضیه میفتم خدا رو شکر میکنم که منو زنده نگه داشت
    قدر نفسهاتونو بدونید
    باور کن موقعیت بزرگی رو از دست مردن در دوران معصومیت بهترین حالن مردن هست البته در حال حاظر از هر جور مردن لا آغوش باز استقبال میکنم.
    آرزوم این بود که یه شب نه الان یه شب که حداقل گناهامو پاک کرده باشم بخوابم و دیگه بیدار نشم این حس خیلی وقته توی وجودمه ولی......

    بی صدا اسمتو فریاد میزنم
    هق هقم حنجره مو میبنده
    دوباره دستای نا مرئی شب
    پلکای پنجره مو میبنده


    آخ که شکرت ای خدا واسه جهان به این بدی
    چی میشد اگه تو دست به ساختنش نمیزدی
    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]

  5. 6 کاربر از پست مفید M.R.G تشکر کرده اند .


  6. #53
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Oct 2011

    ItaliaJuventus

    نوشته ها
    496
    تشکر ها
    1,638
    تشکر شده 5,583 در 984 پست

    پیش فرض

    خاطره جدید و توپپپپپپپپپپ.
    آخی یادش بخیر سال دوم دبیرستان...معلم گفت نیک اقبال بیا پا تخته منو بگو دروغی گفتم نخوندم.
    گفت نخوندی برو بیرون ...منو بگو حرفمو خوردم گفتم کم خوندم گفت بیرون گفتم خوندم گفت بیرون گفتم بابا خوندم گفت بیرون.
    خلاصه به هر کلکی بود درسو واو به واو گفتم یه نمره 18 گذاشتو گفت بیرون گفتم چرا گفت معلمو مسخره کردی..جاتون خالی برف اومده بود و بیرون مدرسه رفتم تو آبدار خونه شیرای اب گرمو باز کردم و قربونش برم سونایی راه انداختم توپ.بچه ها که یواش یواش معلما بیرونشون میکردند هم اومدند اونجا.خلاصه بهشتی راه انداختم بهتر از کلاس گرم.
    چشمتون روز بد نبینه معلممون اومد دنبالم تا منو که بیرون کرده رو خودش برگردونه اومد تو ابخوری.خدا رحم کنه تا اومد و منو دید همچین خوابوند تو گوشم که برق از کلم پرید.
    گفت تنبیهت کردم بری ادم شی رفتی سونا راه انداختی.خلاصه به پاچه خواری هم رضایت ندادو و جاتون خالی اون روز تا اخر مدرسه فقط داشتم 1000 متر حیاطو جارو میزدم تازه فرداشم مسئول شدم تا شیشه هارو هم تمیز کنم بدترش تا 10 روز پشت در مدرسه کشیک میدادم و و خلاصه که ادم نشدم.

  7. 10 کاربر از پست مفید R.BAGGIO.10 تشکر کرده اند .


  8. #54
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    محل سکونت
    زیرآسمان آبی
    سن
    32
    پست مورد علاقه
    هافبک بازی ساز
    مربی مورد علاقه
    خوزه مورینیو
    بازیکن محبوب
    کاکا - سرخیوکانالس - فابیو کونترائو- نوری شاهین
    اسم واقعی شما
    پوریا

    BrazilManUtdRealMadrid

    نوشته ها
    738
    تشکر ها
    3,351
    تشکر شده 5,530 در 1,166 پست

    پیش فرض

    اینم یک خاطره ی تلخ که نزدیک بود تو این خاطره کشته بشم.

    با گروه رفته بودیم کوه نوردی.من به دلیل نداشتن تجربه از کفشی که فاقد عاج بود استفاده کردم کفشی که نزدیک بودمنو به کشتن بده.درقسمتی از ارتفاع کوه زمین زیر پایم صاف شد و شیبی 35 درجه نسبت به دره (شیب مناسب 45 درجه هستش ) داشت به طوری که اگر رویتان مایل به سمت دره نباشه سقوطتان حتمیه.من متوجه وضعیت نشدم.درهمون منطقه صبرکردم تا اعضای دیگر گروه بیان وقتی که اعضا رسیدن بلند شدم به طوری که رویم به سمت دره بود.دفعه سرم کیج رفت پاهام سر خوردن و درآستانه ی سقوط نشستم.(اگه نمینشستم و زمین رو نمی گرفتم سقوط میکردم)همین صحنه دستی منو بالا کشید.داییم بود که اومده بود به منطقه ی سقوط و منو نجات داد.اگر میوفتادم با توجه به ازتفاع و شیب احتمال 50 درصد فوت میشدم و احتمال 30 درصد قطع نخاع و شکستگی وجود داشت.درصحنه ای که سرم گیج رفت لحظه ای مرگ را دیدم.

    با این وجود بد از اینکه از منطقه ی خطر دور شدم روحیه ام خوب بود و می خندیدم.

    تو رئال مادرید غریب و تنها بودی. 70 هزار نفر تو را هو میکردند اما کودکی 10 ساله برایت دست تکان میداد و می گفت دوستت دارد. یادم نمی رود که در مورد هو کردنت پرسیدند و گفتی من تشویق شدم چون آن کودک با من بود. حالا رفتی بجایی که بدان تعلق داری.بهترین ها را برایت آرزومندم.
    درود بر تو ای بهترین مربی تاریخ ای ، مورینیوی بزرگ.


  9. 11 کاربر از پست مفید مورینیو... تشکر کرده اند .


  10. #55
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    محل سکونت
    Internet
    پست مورد علاقه
    هافبك تهاجمي
    مربی مورد علاقه
    alex fergosen
    بازیکن محبوب
    alex.delpiero_giggs
    اسم واقعی شما
    no name

    NetherlandsManUtdManUtd

    نوشته ها
    36
    تشکر ها
    186
    تشکر شده 1,029 در 172 پست

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط مورینیو... نمایش پست ها
    اینم یک خاطره ی تلخ که نزدیک بود تو این خاطره کشته بشم.

    با گروه رفته بودیم کوه نوردی.من به دلیل نداشتن تجربه از کفشی که فاقد عاج بود استفاده کردم کفشی که نزدیک بودمنو به کشتن بده.درقسمتی از ارتفاع کوه زمین زیر پایم صاف شد و شیبی 35 درجه نسبت به دره (شیب مناسب 45 درجه هستش ) داشت به طوری که اگر رویتان مایل به سمت دره نباشه سقوطتان حتمیه.من متوجه وضعیت نشدم.درهمون منطقه صبرکردم تا اعضای دیگر گروه بیان وقتی که اعضا رسیدن بلند شدم به طوری که رویم به سمت دره بود.دفعه سرم کیج رفت پاهام سر خوردن و درآستانه ی سقوط نشستم.(اگه نمینشستم و زمین رو نمی گرفتم سقوط میکردم)همین صحنه دستی منو بالا کشید.داییم بود که اومده بود به منطقه ی سقوط و منو نجات داد.اگر میوفتادم با توجه به ازتفاع و شیب احتمال 50 درصد فوت میشدم و احتمال 30 درصد قطع نخاع و شکستگی وجود داشت.درصحنه ای که سرم گیج رفت لحظه ای مرگ را دیدم.

    با این وجود بد از اینکه از منطقه ی خطر دور شدم روحیه ام خوب بود و می خندیدم.

    تو داري اين ها رو اونجا تعريف ميكني سر من اينجا داره گيج ميخوره
    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
    به تعظيم مردم اين زمانه اعتمادنكن...تعظيم آنان همانندخم شدن دوسركمان است كه هرچه بهم نزديكترشوند تيرش كشنده تراست.
    (خشايارشاه)

  11. 6 کاربر از پست مفید H@kem تشکر کرده اند .


  12. #56
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    اتاق !
    پست مورد علاقه
    هافبک وسط
    مربی مورد علاقه
    جوزپ گواردیولا
    بازیکن محبوب
    لیونل مسی
    اسم واقعی شما
    سینا

    SpainSS_TehranBarcelona

    Ali Karimi

    نوشته ها
    1,298
    تشکر ها
    1,939
    تشکر شده 6,824 در 1,678 پست

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط H@kem نمایش پست ها
    تو داري اين ها رو اونجا تعريف ميكني سر من اينجا داره گيج ميخوره
    منم تو 7 سالگی از رو دیوار افتادم بلوک کنده شد افتاد رو سرم ...... دیگه ترس از ارتفاع مثه سایه همراهمه

    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]

    دلم برای نگاه مهربان و اخلاق نیک و فروتنی ات تنگ میشود

  13. 8 کاربر از پست مفید David Sina تشکر کرده اند .


  14. #57
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    شمال خراسان
    سن
    32
    پست مورد علاقه
    هافبک
    مربی مورد علاقه
    آرسن ونگر
    بازیکن محبوب
    کل آرسنالی ها
    اسم واقعی شما
    عبدالله

    FranceArsenalArsenal

    Bergkamp

    نوشته ها
    965
    تشکر ها
    8,004
    تشکر شده 9,243 در 1,741 پست

    پیش فرض

    یعنی هیچ کس دیگه خاطره نداره؟
    دوستان لطف کنن این بخشو خالی نکنن وبیان تو این بحث و خاطرات تلخ و شیرینشونو بگن تا شاید از یکشون درس گرفتیم

    یه روز خوب میاد ...


  15. 6 کاربر از پست مفید Abdollah 202 تشکر کرده اند .


  16. #58
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    Tehran
    پست مورد علاقه
    Forward
    مربی مورد علاقه
    Lippi
    بازیکن محبوب
    Alex Delpiero
    اسم واقعی شما
    Saeid Tahavvori

    ItaliaJuventusSS_Tehran

    نوشته ها
    39
    تشکر ها
    163
    تشکر شده 202 در 50 پست

    پیش فرض


    امشب ....
    .... الان كه 12 رد شده ديشب خير سرمون اومديم بريم زيارت شاه عبدالعظيم
    يه تاكسي سوار شديم رفتيم اونجا پياده شديم اومديم بريم دست كردم جيبم
    ديدم كيف پولم نيست و تو ماشينه يارو جا مونده....
    ماشينه چند متر ازمون دور شده بود هر چي داد زديم نگه نداشت
    ماهم كه زندگيناممون تو اون كيف بود افتاديم دنبالش هر چي داد زديم بازم افاقه نكرد...
    هيچي ما يه 2تا چهارراه هم دنبال ماشينيه دويديم بهش نرسيديم...
    الان يه نفر زنگ زد گفت شيريني چي ميدي كلي خوشحال شدم گفتم داداش كيفمو پيدا كرديد؟؟؟؟
    يارو هم صاف گذاشت تو كاسمون و گفت كيف؟؟؟
    نه داداش ما داشتيم تو خيابون راه ميرفتيم چند تا كارت ديديم دولا شديم ور داشتيم....
    خلاصه بعد از كلي حرف زدن فهميديم آقا كارت ويزيتامو با كارت ملي و ID كارتمو پيدا كرده.
    بازم جاي شكرش باقيه اما كارت عابر و پول و همه به ..... رفت.
    ببخشيد سرتونو درد آوردم ولي فكر كنم يكم خالي شدم.
    Juve For Ever

  17. 11 کاربر از پست مفید Saeid Juve تشکر کرده اند .


  18. #59
    کاربر محروم

    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    کاتالان
    سن
    27
    پست مورد علاقه
    مهاجم
    مربی مورد علاقه
    گوآردیولا
    بازیکن محبوب
    تمام بارسایی ها به خصوصLM

    ArgentinaBarcelonaArsenal

    نوشته ها
    234
    تشکر ها
    1,752
    تشکر شده 1,972 در 382 پست

    پیش فرض

    خوب دیگه تلخ بسه افسرده شدیم
    من و دوستام عادت داریم توی مدرسه هر وقت اضافی ای که گیر میاریم، فوتبال بازی کنیم،توی مدرسه ی دختروتنم زیاد مرسوم نیست کسی فوتبال بازی کنه به خاطر همین بقیه ما رو جدی نمیگرفتن و هی اذیت میکردن.
    مثلا توپ رو شوت میکردن، از وسط زمین رد میشدن و...
    یه روز زنگ ورزش به همه گفتم هرکی توپ رو شوت کنه.....
    وسطای بازی بود یه ضربه آزاد نسیب تیم ما شد، پشت توپ وایساده بودم به حالت جوگیر، می خواستم ادای رونالدینیهو رو در بیارم،یهو یکی از پشت سر اومد توپ رو شوت کرد منم که حسابی عصبی شده بود و نمی فهمیدم چیکار میکنم هر چی دلم خواست گفتم و نزدیک بود طرفو بزنم که یهو دیدم معلم ورزشمون جلوم وایساده و آروم گفت:تموم شد؟
    ببخشید طولانی بود

  19. 6 کاربر از پست مفید LEO JOON تشکر کرده اند .


  20. #60
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    محل سکونت
    بارسلون,جنب فدراسیون فوتبال کاتالونیا
    پست مورد علاقه
    هافبک تدافعی
    مربی مورد علاقه
    پپ گوادیولا
    بازیکن محبوب
    all players barça
    اسم واقعی شما
    عادل

    SpainBarcelonaManCity

    نوشته ها
    473
    تشکر ها
    2,961
    تشکر شده 1,696 در 530 پست

    بارسلونا

    منم موقع زلزله بم اونجا بودم.
    شب من خیلی ترسیده بودم همه جا تاریک بود منو بابام وقتی داشتیم از پله ها پایین میومدیم یکدفعه دیدیم پله ای نیست و ما از طبقه دوم افتادیم پایین و شانس اوردیم که دیوار ساختمان کناری ریخته بود و ما افتادیم رو اونا من سرم شکست و بابام یکم کمرش ضربه دید. منم تمام خانواده عمه مو از دست دادم(این از همه چی بدتر بود برام)
    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید][برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید][برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]

    تو یورو جاتون خالیه

    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]

    به امید سلامتی کامل شما

  21. 6 کاربر از پست مفید pedro_17 تشکر کرده اند .


صفحه 6 از 8 نخستنخست ... 45678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
تغییر پس زمینه