آی نگو دلم تنگ شد!.....یاد اون روزا خوش که با فحش یا کتک از خواب پا میشدی! چه حالی میداد خداییش..
الان دیگه از اون داستان ها نیست طرف گوشی رو میذاره رو آلارم سلن دیون میخونه بیدار میشه ! از چوب مامان هم خبری نیست این وسط ... کوفت همه!در ضمن پنج شنبه ها هم که شده واستون صفا سیتی. کم مونده بود جمعه ها هم واسمون کلاس بذارن...والا بخدا!
خلاصه حسودیم شد بهتون که این پست رو گذاشتم . قدر این روزها رو بدونن . تا چشم رو هم میذاری میبینی یه بچه رو دستته میگه بابا ! حالا خر بیار باقالی پاک کن
منم به احتمال زیاد فردا یه سری به کلاس بزنم دلم واسه خوشکلای کلاسمون تنگ شد... ( این به اون در!)![]()