شب شعر

[shiraz-sport]

تو را دوست می دارم٬نمی دانم چرا٬

شاید این طبیعت ساده و بی آلایش من٬

حد و مرزی برای دوست داشتن نمی شناسد.

ولی سخت در این مکتوب فرو نشسته ام

چه کسی مرا دوست می دارد؟

ای فرشته نازل شده بر چشمانم٬

ای شقایق زندگی ام٬

ای تنها ستاره آسمان قلبم٬

ای زیباترین زیباییهای محبت٬

ای بهانه شبهایم٬

ای تنها نیاز زنده بودنم٬

ای آغاز روز بودنم٬

ای نیمه ژنهان من٬

و تو ای معشوقه من٬

تو را با تمام وجود٬

دوست دارم و

می پرستم.

[Fc Bayern München]

بیامد بتخت کیی برنشست

چنان چون بود شاه یزدان‌پرست

نخستین چنین گفت با مهتران

که ای پرهنر پاکدل سروران

همی‌خواهم از داور بی‌نیاز

که باشد مرا زندگانی دراز

که که را به که دارم و مه به مه

فراوان خرد باشدم روز به

سر مردمی بردباری بود

سبک سر همیشه بخواری بود

ستون خرد داد و بخشایشست

در بخشش او را چو آرایشست

زبان چرب و گویندگی فر اوست

دلیری و مردانگی پر اوست

هران نامور کو ندارد خرد

ز تخت بزرگی کجا برخورد

خردمند هم نیز جاوید نیست

فری برتر از فر جمشید نیست

چو تاجش به ماه اندر آمد بمرد

نشست کیی دیگری را سپرد

نماند برین خاک جاوید کس

ز هر بد به یزدان پناهید و بس

همی‌بود یک سال با داد و پند

خردمند وز هر بدی بی‌گزند

دگر سال روی هوا خشک شد

به جو اندرون آب چون مشک شد

سه دیگر همان و چهارم همان

ز خشکی نبد هیچکس شادمان

هوا را دهان خشک چون خاک شد

ز تنگی به جو آب تریاک شد




فردوسی

[elahe@]

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...

تظاهر به بی تفاوتی،

تظاهر به بی خیـــــالی،

به شادی،

به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...

اما . . .

چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"

[elahe@]

نمي نويسم ..... چون مي دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني! حرف نمي زنم .... چون مي دانم هيچ گاه حرف هايم را نمي فهمي! نگاهت نمي کنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمي بيني! صدايت نمي زنم ..... زيرا اشک هاي من براي تو بي فايده است! فقط مي خندم ...... چون تو در هر صورت مي گويي من ديوانه ام

[elahe@]

چه فرق می کند من که باشم و چه بخواهم و چه بنویسم ..


چه فرق می کند تو که باشی و چه بخواهی و چه جوابم بدهی ...


من می نویسم که گریه نکنم ...


تو می خوانی که بخندی ...

[elahe@]

کی فکرشو میکرد اینجوری تموم شه
همه ی آرزو هام انقد ساده حروم شه
کی فکرشو میکرد یکی از ما آخرش تنها بمونه
از دست دادیم هم دیگه رو
دنیاا تنهامون گذاشت
عشق بینه منو تو پایان خوبی نداشت
تنهای تنها شدیم
چشمامون بارونیه
قلبم اینجا بعد تو تو خلوت زندونیه
واسه جبران گذشته
پلی پشت سرمون نیست
میسوزیم و انگار هیشکی نگرون نیست
ما به هم قووول داده بودیم که تا اخرش کنار هم میمونیم
از دسسست دادیم همدیگه رو
دنیا تنهامون گذاشت
عشق بینه من و تو پایان خوبی نداشت
تنهای تنها شدیم
چشمامون بارونیه
قلبم اینجا بعد تو ، تو خلوت زندونیه

[elahe@]

میگن هیچ عشقی تو دنیا

مثل عشق اولی نیست

میگذره یه عمری اما

از خیالت رفتنی نیست

داغ عشق هیچکی مثل

اون که پس میزنتت نیست

چه بده تنهاشی وقتی

هیچ کسی هم قدمت نیست



چقده سخت بدونی

اون که میخوایش نمیمونه

که دلش یه جای دیگس و

همه وجودش مال اونه

چه بده برای اونکه

جون میدی غریبه باشی

بگی میخوام با تو باشم

بگه میخوام که نباشی

[elahe@]

اگه تو از پیشم بری سر به بیابون میزارم
هرچی گل شقایقِ رو خاک مجنون میزارم
اگه تو از پیشم بری من خودمُ گم میکنم
یه عمر تو رو شرمنده حرفهای مردم میکنم
اگه تو از پیشم بری شمعدونیها دق میکنند
( شکایت عشق تو رو به مرغ عاشق میکنند)دومرتبه
اگه تو از پیشم بری پنجرمون بسته میشه
( یه دل با صدتا آرزو از زندگی خسته میشه)دومرتبه
اگه بری همه میگن عشق منو تو هوسِ
بیا به اون نشون بدیم که عشق ما مقدسه
اگه بری همه میگن این آخرو عاقبتِ
حالا بیا درستش کن( به کی بگیم صداقتِ)دومرتبه
اگه تو از پیشم بری شمعدونیها دق میکنند
( شکایت عشق تو رو به مرغ عاشق میکنند)دومرتبه
اگه تو از پیشم بری پنجرمون بسته میشه
( یه دل با صدتا آرزو از زندگی خسته میشه)دومرتبه
اگه تو از پیشم بری سر به بیابون میزارم
هرچی گل شقایقِ رو خاک مجنون میزارم

اگه تو از پیشم بری من خودمُ گم میکنم
یه عمر تو رو شرمنده حرفهای مردم میکنم

[elahe@]

نگو چي شد

نمي دونم

خودم گفتم تمومش كن

خودم ميگم نمي تونم

نمي دونم كجا رفتم

نمي دونم دلم چي شد

درست تو بدترين لحظه ببين كي عاشق كي شد

فقط حرفامو باور كن

تقاص عشق تو كم نيس

بمون حواي من با من

مگه اشك تو آدم نيس؟

تو خاكستر شدي با من

دارم مي ميرم از اين درد

بيا اين خونه، اين كبريت

تلافي كن

ولي برگرد

چقد ديوونگي دارم

تموم قلبم آشوبه

تو آرومي نمي دوني چقد ديوونگي خوبه

قرار ما به رفتن بود

نگو چي شد

نمي دونم

خودم گفتم تمومش كن خودم ميگم نمي تونم

[Fc Bayern München]

بیا ساقی آن آتش تابناک

که زردشت می‌جویدش زیر خاک

به من ده که در کیش رندان مست

چه آتش‌پرست و چه دنیاپرست

بیا ساقی آن بکر مستور مست

که اندر خرابات دارد نشست

به من ده که بدنام خواهم شدن

خراب می و جام خواهم شدن

بیا ساقی آن آب اندیشه‌سوز

که گر شیر نوشد شود بیشه‌سوز

بده تا روم بر فلک شیر گیر

به هم بر زنم دام این گرگ پیر

بیا ساقی آن می که حور بهشت

عبیر ملایک در آن می سرشت

بده تا بخوری در آتش کنم

مشام خرد تا ابد خوش کنم

بده ساقی آن می که شاهی دهد

به پاکی او دل گواهی دهد




سعدی