Design & Developed BY Patira

صفحه 19 از 37 نخستنخست ... 9171819202129 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 181 تا 190 , از مجموع 363

موضوع: شب شعر

Hybrid View

  1. #1
    مدیر گالری و تیم های آلمانی

    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    Tehran
    سن
    23
    پست مورد علاقه
    GK
    مربی مورد علاقه
    Jupp Heineckes - Joachim Low
    بازیکن محبوب
    P.Lahm
    اسم واقعی شما
    Mohammadhossein

    IranBayernSS_Tehran

    Robben

    نوشته ها
    8,322
    تشکر ها
    14,118
    تشکر شده 8,410 در 3,790 پست

    ویترین امتیازات

    پیش فرض

    ز نیرو بودمرد را راستی
    ز سستی کژی زاید و کاستی

  2. 4 کاربر از پست مفید Fc Bayern München تشکر کرده اند .


  3. #2
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    محل سکونت
    تهران
    سن
    42
    پست مورد علاقه
    مدافع
    مربی مورد علاقه
    فرگوسن
    اسم واقعی شما
    نیما

    SpainSS_TehranJuventus

    Buffon

    نوشته ها
    942
    تشکر ها
    3,063
    تشکر شده 2,462 در 769 پست

    پیش فرض

    من که تسبیح نبودم ، تو مرا چرخاندی

    مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی

    ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی

    از همین نغمه تاریک مرا ترساندی

    برلبت نام خدا بود، خدا شاهد ماست

    ...بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی

    قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود

    تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی

    جمع کن رشته ایمان دلم پاره شدست

    من که تسبیح نبودم ، تو چرا چرخاندی؟


    این روزها می گذرند...... ولی من از این روزها نمی گذرم

  4. 4 کاربر از پست مفید ALEX-ss تشکر کرده اند .


  5. #3
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    محل سکونت
    تهران
    سن
    42
    پست مورد علاقه
    مدافع
    مربی مورد علاقه
    فرگوسن
    اسم واقعی شما
    نیما

    SpainSS_TehranJuventus

    Buffon

    نوشته ها
    942
    تشکر ها
    3,063
    تشکر شده 2,462 در 769 پست

    پیش فرض

    باید تو رو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست
    تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست
    با این که بی تاب منی ، بازم منو خط می زنی
    باید تو رو پیدا کنم ، تو با خودت هم دشمنی
    ****
    کی با یه جمله مثل من ، می تونه آرومت کنه
    اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه
    دل گیرم از این شهر سرد ، این کوچه های بی عبور
    وقتی به من فکر می کنی ، حس می کنم از راه دور
    ****
    آخر یه شب این گریه ها ، سوی چشامو می بره
    عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی می پره
    باید تو رو پیدا کنم ، هر روز تنها تر نشی
    راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی
    پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی
    محکم بگیرم دستتو ، احساسمو باور کنی
    پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی
    محکم بگیرم دستتو ، احساسمو باور کنی
    باید تو رو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست
    تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست
    باید تو رو پیدا کنم ، هر روز تنها تر نشی
    راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی…


    این روزها می گذرند...... ولی من از این روزها نمی گذرم

  6. 4 کاربر از پست مفید ALEX-ss تشکر کرده اند .


  7. #4
    مدیر گالری و تیم های آلمانی

    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    Tehran
    سن
    23
    پست مورد علاقه
    GK
    مربی مورد علاقه
    Jupp Heineckes - Joachim Low
    بازیکن محبوب
    P.Lahm
    اسم واقعی شما
    Mohammadhossein

    IranBayernSS_Tehran

    Robben

    نوشته ها
    8,322
    تشکر ها
    14,118
    تشکر شده 8,410 در 3,790 پست

    ویترین امتیازات

    پیش فرض

    صراف سخن به لفظ چون زر

    در رشته چنین کشید گوهر

    گز نقد کنان حال مجنون

    پیری سره بود خال مجنون

    صاحب هنری حلال‌زاده

    هم خاسته و هم اوفتاده

    در نام سلیم عامری بود

    در چاره‌گری چو سامری بود

    آن بر همه ریش مرهم او

    بودی همه ساله در غم او

    هر ماه ز جامه و طعامش

    بردی همه آلتی تمامش

    یک روز نشست بر نجیبی

    شد در طلب چنان غریبی

    می‌تاخت نجیب دشت بر دشت

    دیوانه چو دیو باد می‌گشت

    تا یافت ورا به کنج کوهی

    آزاد ز بند هر گروهی

    بر وحشت خلق راه بسته

    وحشی دو سه گرد او نشسته

    دادش چو مسافران رنجور

    از بیم دادن سلامی از دور

    مجنون ز شنیدن سلامش

    پرسید نشان و جست نامش

    گفتا که منم سلیم عامر

    سرکوب زمانه مقامر

    خال تو ولی ز روی تو فرد

    روی تو به خال نیست در خورد

    تو خود همه چهره خال گشتی

    یعنی حبشی مثال گشتی

    مجنون چو شناخت پیش خواندش

    هم زانوی خویشتن نشاندش

    جستن خبری ز هر نشانی

    وآسود به صحبتش زمانی

    چون یافت سلیمش آنچنان عور

    بی گور و کفن میان آن گور

    آن جامه تن که داشت دربار

    آورد و نمود عذر بسیار

    کاین جامه حلالیست در پوش

    با من به حلال زادگی کوش

    گفتا تن من ز جامه دور است

    کاین آتش تیزو آن بخور است

    پندار در او نظاره کردم

    پوشیدم و باز پاره کردم

    از بس که سلیم باز کوشید

    آن جامه چنانکه بود پوشید

    آورد سبک طعام در پیش

    حلوا و کلیچه از عدد بیش

    چندانکه در او نمود ناله

    زان سفره نخورد یک نواله

    بود او ز نواله خوردن آزاد

    زو میستد و به وحش می‌داد

    پرسید سلیم کی جگر سوز

    آخر تو چه می‌خوری شب و روز

    از طعمه تواند آدمی زیست

    گر آدمی طعام تو چیست

    گفت ای چو دلم سلیم نامت

    توقیع سلامتم سلامت

    از بی‌خورشی تنم فسرده است

    نیروی خورندگیش مرده است

    خو باز بریدم از خورشها

    فارغ شده‌ام ز پرورشها

    در نای گلوم نان نگنجد

    گر زانکه فرو برم برنجد

    زینسان که منم بدین نزاری

    مستغنیم از طعام خواری

    اما نگذارم از خورش دست

    گر من نخورم خورنده‌ای هست

    خوردی که خورد گوزن یا شیر

    ایشان خایند و من شوم سیر

    چون دید سلیم کان هنرمند

    از نان به گیاه گشته خرسند

    بر رغبت آن درشت خواری

    کردش به جواب نرم یاری

    کز خوردن دانهای ایام

    بس مرغ که اوفتاد در دام

    آنرا که هوای دانه بیشست

    رنج و خطر زمانه بیشست

    هر کوچو تو قانع گیاهست

    در عالم خویش پادشاهست

    روزی ملکی ز نامداران

    می‌رفت برسم شهریاران

    بر خانه زاهدی گذر داشت

    کان زاهد از آن جهان خبر داشت

    آمد عجبش که آنچنان مرد

    ماوا گه خود خراب چون کرد

    پرسید ز خاصگان خود شاه

    کاین شخص چه می‌کند در اینراه

    خوردش چه و خوابگاه او چیست

    اندازه‌اش تا کجا و او کیست

    گفتند که زاهدیست مشهور

    از خواب جدا و از خورش دور

    از خلق جهان گرفته دوری

    در ساخته با چنین صبوری

    شه چون ورق صلاح او خواند

    با حاجب خاص سوی او راند

    حاجب سوی زاهد آمد از راه

    تا آوردش به خدمت شاه

    گفت ای از جهان بریده پیوند

    گشته به چنین خراب خرسند

    یاری نه چه می‌کنی در این کار

    قوتی نه چه می‌خوری در این غار

    زاهد قدری گیاه سوده

    از مطرح آهوان دروده

    برداشت بدو که خوردم اینست

    ره توشه و ره نوردم اینست

    حاجب ز غرور پادشائی

    گفتش که در این بلا چرائی

    گر خدمت شاه ما کنی ساز

    از خوردن این گیا رهی باز

    زاهد گفتا چه جای اینست

    این نیست گیا گل انگبینست

    گر تو سر این گیا بیابی

    از خدمت شاه سر بتابی

    شه چو نه سخنی شنید از این دست

    شد گرم و زبارگی فروجست

    در پای رضای زاهد افتاد

    می‌کرد دعا و بوسه می‌داد

    خرسند همیشه نازنینست

    خرسندی را ولایت اینست

    مجنون ز نشاط این فسانه

    برجست و نشست شادمانه

    دل داد به دوستان زمانی

    پرسید ز هر کسی نشانی

    وانگاه گرفت گریه در پیش

    پرسید ز حال مادر خویش

    کان مرغ شکسته بال چونست

    کارش چه رسید و حال چونست

    با اینکه ازو سیاه رویم

    هم هندوک سیاه اویم

    رنجور تن است یا تنومند

    هستم به جمالش آرزومند

    چون دید سلیم کام جگر ریش

    دارد سر مهر مادر خویش

    بی کان نگذاشت گوهرش را

    آورد ز خانه مادرش را




    نظامی



  8. 4 کاربر از پست مفید Fc Bayern München تشکر کرده اند .


  9. #5
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    محل سکونت
    تهران
    سن
    42
    پست مورد علاقه
    مدافع
    مربی مورد علاقه
    فرگوسن
    اسم واقعی شما
    نیما

    SpainSS_TehranJuventus

    Buffon

    نوشته ها
    942
    تشکر ها
    3,063
    تشکر شده 2,462 در 769 پست

    Jadide اخطار

    نقل قول نوشته اصلی توسط fc bayern münchen نمایش پست ها
    ز نیرو بودمرد را راستی


    ز سستی کژی زاید و کاستی


    نقل قول نوشته اصلی توسط fc bayern münchen نمایش پست ها
    صراف سخن به لفظ چون زر



    در رشته چنین کشید گوهر



    گز نقد کنان حال مجنون


    پیری سره بود خال مجنون



    صاحب هنری حلال‌زاده


    هم خاسته و هم اوفتاده



    در نام سلیم عامری بود


    در چاره‌گری چو سامری بود



    آن بر همه ریش مرهم او


    بودی همه ساله در غم او



    هر ماه ز جامه و طعامش


    بردی همه آلتی تمامش



    یک روز نشست بر نجیبی


    شد در طلب چنان غریبی



    می‌تاخت نجیب دشت بر دشت


    دیوانه چو دیو باد می‌گشت



    تا یافت ورا به کنج کوهی


    آزاد ز بند هر گروهی



    بر وحشت خلق راه بسته


    وحشی دو سه گرد او نشسته



    دادش چو مسافران رنجور


    از بیم دادن سلامی از دور



    مجنون ز شنیدن سلامش


    پرسید نشان و جست نامش



    گفتا که منم سلیم عامر


    سرکوب زمانه مقامر



    خال تو ولی ز روی تو فرد


    روی تو به خال نیست در خورد



    تو خود همه چهره خال گشتی


    یعنی حبشی مثال گشتی



    مجنون چو شناخت پیش خواندش


    هم زانوی خویشتن نشاندش



    جستن خبری ز هر نشانی


    وآسود به صحبتش زمانی



    چون یافت سلیمش آنچنان عور


    بی گور و کفن میان آن گور



    آن جامه تن که داشت دربار


    آورد و نمود عذر بسیار



    کاین جامه حلالیست در پوش


    با من به حلال زادگی کوش



    گفتا تن من ز جامه دور است


    کاین آتش تیزو آن بخور است



    پندار در او نظاره کردم


    پوشیدم و باز پاره کردم



    از بس که سلیم باز کوشید


    آن جامه چنانکه بود پوشید



    آورد سبک طعام در پیش


    حلوا و کلیچه از عدد بیش



    چندانکه در او نمود ناله


    زان سفره نخورد یک نواله



    بود او ز نواله خوردن آزاد


    زو میستد و به وحش می‌داد



    پرسید سلیم کی جگر سوز


    آخر تو چه می‌خوری شب و روز



    از طعمه تواند آدمی زیست


    گر آدمی طعام تو چیست



    گفت ای چو دلم سلیم نامت


    توقیع سلامتم سلامت



    از بی‌خورشی تنم فسرده است


    نیروی خورندگیش مرده است



    خو باز بریدم از خورشها


    فارغ شده‌ام ز پرورشها



    در نای گلوم نان نگنجد


    گر زانکه فرو برم برنجد



    زینسان که منم بدین نزاری


    مستغنیم از طعام خواری



    اما نگذارم از خورش دست


    گر من نخورم خورنده‌ای هست



    خوردی که خورد گوزن یا شیر


    ایشان خایند و من شوم سیر



    چون دید سلیم کان هنرمند


    از نان به گیاه گشته خرسند



    بر رغبت آن درشت خواری


    کردش به جواب نرم یاری



    کز خوردن دانهای ایام


    بس مرغ که اوفتاد در دام



    آنرا که هوای دانه بیشست


    رنج و خطر زمانه بیشست



    هر کوچو تو قانع گیاهست


    در عالم خویش پادشاهست



    روزی ملکی ز نامداران


    می‌رفت برسم شهریاران



    بر خانه زاهدی گذر داشت


    کان زاهد از آن جهان خبر داشت



    آمد عجبش که آنچنان مرد


    ماوا گه خود خراب چون کرد



    پرسید ز خاصگان خود شاه


    کاین شخص چه می‌کند در اینراه



    خوردش چه و خوابگاه او چیست


    اندازه‌اش تا کجا و او کیست



    گفتند که زاهدیست مشهور


    از خواب جدا و از خورش دور



    از خلق جهان گرفته دوری


    در ساخته با چنین صبوری



    شه چون ورق صلاح او خواند


    با حاجب خاص سوی او راند



    حاجب سوی زاهد آمد از راه


    تا آوردش به خدمت شاه



    گفت ای از جهان بریده پیوند


    گشته به چنین خراب خرسند



    یاری نه چه می‌کنی در این کار


    قوتی نه چه می‌خوری در این غار



    زاهد قدری گیاه سوده


    از مطرح آهوان دروده



    برداشت بدو که خوردم اینست


    ره توشه و ره نوردم اینست



    حاجب ز غرور پادشائی


    گفتش که در این بلا چرائی



    گر خدمت شاه ما کنی ساز


    از خوردن این گیا رهی باز



    زاهد گفتا چه جای اینست


    این نیست گیا گل انگبینست



    گر تو سر این گیا بیابی


    از خدمت شاه سر بتابی



    شه چو نه سخنی شنید از این دست


    شد گرم و زبارگی فروجست



    در پای رضای زاهد افتاد


    می‌کرد دعا و بوسه می‌داد



    خرسند همیشه نازنینست


    خرسندی را ولایت اینست



    مجنون ز نشاط این فسانه


    برجست و نشست شادمانه



    دل داد به دوستان زمانی


    پرسید ز هر کسی نشانی



    وانگاه گرفت گریه در پیش


    پرسید ز حال مادر خویش



    کان مرغ شکسته بال چونست


    کارش چه رسید و حال چونست



    با اینکه ازو سیاه رویم


    هم هندوک سیاه اویم



    رنجور تن است یا تنومند


    هستم به جمالش آرزومند



    چون دید سلیم کام جگر ریش


    دارد سر مهر مادر خویش



    بی کان نگذاشت گوهرش را


    آورد ز خانه مادرش را




    نظامی



    سلام دوست عزیز ضمن تشکر از حضور شما . من به شما گفتم که شعر های 2 کلمه ای را در اینجا قرار ندهید بعد شما به جای توجه به حرف توی پست جدیدتون دیوان نظامی را در 1 پست جا دادید؟لطفا شب شعر را به تمسخر نگیرید

    ممنون از شما.



    قوانین تاپیک شب شعر:

    1- از گذاشتن عکس و شکلک در پست ها خودداری کنید.

    2- از گذاشتن پی در پی شعر و دادن پست پشت سرهم خودداری کنید. (پست پشت سرهم توسط مدیران پاك خواهد شد!)

    3- هرپست فاقد شعر ، پست اسپم محسوب شده و پاک خواهد شد.

    4- تشكر كردن ( پسندیده) با دادن پست اسپم محسوب شده و پاک خواهد شد.

    5- هر كاربر در روز تا حداكثر 3 شعر مي توانند ارسال كنند.(شعر اضافي پاك ميشود)

    6-لطفا از گذاشتن شعر های سیاسی و خلاف موازین جمهوری اسلامی ایران خود داری کنید

    7. لطفا اشعاری که در حد 2 تا یا سه کلمه ای و بلعکس را قرار ندهید.


    این روزها می گذرند...... ولی من از این روزها نمی گذرم

  10. 4 کاربر از پست مفید ALEX-ss تشکر کرده اند .


  11. #6
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    زمین فوتبال
    پست مورد علاقه
    مهاجم
    مربی مورد علاقه
    موریینو
    بازیکن محبوب
    رونالدو
    اسم واقعی شما
    ستاره

    PortugalRealMadridRealMadrid

    نوشته ها
    0
    تشکر ها
    1,335
    تشکر شده 98 در 20 پست

    پیش فرض

    می دانی
    یک وقت هایی باید
    روی یک تکه کاغذ بنویسی
    تعطیـــــــل است
    و بچسبانی پشت شیشه ی افکارت
    باید به خودت استراحت بدی
    دراز بکشی
    دست هایت را زیر سرت بگذاری
    به آسمان خیره شوی
    و بی خیال ســـوت بزنی
    در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
    آن وقت با خودت بگویی
    بگذار منتظــر بمانن

  12. 5 کاربر از پست مفید ستاره 7 تشکر کرده اند .


  13. #7
    مدیر گالری و تیم های آلمانی

    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    Tehran
    سن
    23
    پست مورد علاقه
    GK
    مربی مورد علاقه
    Jupp Heineckes - Joachim Low
    بازیکن محبوب
    P.Lahm
    اسم واقعی شما
    Mohammadhossein

    IranBayernSS_Tehran

    Robben

    نوشته ها
    8,322
    تشکر ها
    14,118
    تشکر شده 8,410 در 3,790 پست

    ویترین امتیازات

    پیش فرض

    بود دی در چمن ای قبلهٔ حاجتمندان

    دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان

    پر گره گشت درونم ز تحمل چون مار

    بر جگر به سکه در آن حبس فشردم دندان

    صد تن آنجا به نشاط و ز فراق تو مرا

    غصه چندان که نخواهی و الم صد چندان

    کام پر زهر و جگر پر نمک و دل پرخون

    می‌نمودم به حریفان لب خود را خندان

    در ببستند ز اندیشه پس خم زدنم

    در عشرت به رخ اهل محبت بندان

    حرف دلکوب حریفان به دلم کاری کرد

    که مگر حدت حداد کند با سندان

    بی‌حضور تو من و محتشم آنجا بودیم

    بر طرب غصه گزینان به الم خورسندان




    محتشم کاشانی

  14. 3 کاربر از پست مفید Fc Bayern München تشکر کرده اند .


  15. #8
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    مربی مورد علاقه
    گواردیولا
    بازیکن محبوب
    مسی رونالدو برزیلی
    اسم واقعی شما
    ali

    ArgentinaBarcelonaMes

    نوشته ها
    6
    تشکر ها
    0
    تشکر شده 17 در 6 پست

    پیش فرض

    شعراش نمیدونم خوبهیا نه

  16. کاربر روبرو از پست مفید alimarzbani تشکر کرده است .


  17. #9
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    زمین فوتبال
    پست مورد علاقه
    مهاجم
    مربی مورد علاقه
    موریینو
    بازیکن محبوب
    رونالدو
    اسم واقعی شما
    ستاره

    PortugalRealMadridRealMadrid

    نوشته ها
    0
    تشکر ها
    1,335
    تشکر شده 98 در 20 پست

    پیش فرض

    ای دل تو به ادراک معما نرسی
    در نکته ی زیرکان دانا نرسی
    اینجا ز می جام بهشتی میساز
    کان جا که بهشت است رسی یا نرسی


    اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
    وین حرف معما نه تو دانی و نه من
    هست از پس پرده گفتگوی من و تو
    چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من


    گاویست در اسمان قرین پروین
    گاویست دگر نهفته در زیر زمین
    گر بینایی چشم حقیقت بگشای
    زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین

  18. 2 کاربر از پست مفید ستاره 7 تشکر کرده اند .


  19. #10
    عضو Derby

    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    محل سکونت
    Bushehr - Dayyer
    پست مورد علاقه
    دفاع راست
    مربی مورد علاقه
    SIR ALEX FERGUSON
    بازیکن محبوب
    ALVES- VIDIC - RAMOS
    اسم واقعی شما
    omid

    EnglandManUtdRealMadrid

    Sergio Ramos

    نوشته ها
    1,624
    تشکر ها
    3,006
    تشکر شده 3,860 در 1,457 پست

    پیش فرض

    به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید. به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.

    به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.


    به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.


    به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.


    و به انسان گفتم عشق چیست؟


    اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!
    [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]

  20. 4 کاربر از پست مفید omid2 تشکر کرده اند .


صفحه 19 از 37 نخستنخست ... 9171819202129 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
تغییر پس زمینه