کمپ قشلاقی دربی (کمپ ششم!!! سابق)

[ikiusan]

اهمممم ... اهمممممم ، قدیما اینجا بهارستانی بود و بندی و بساطی ... اون موقعها من نبودم ولی اینکه من نبودم دلیل نمیشه که؟ میشه؟ یعنی من نبودم اونم نبود؟ بود! خلاصه بهارستانی بود و بچه ها دور هم بودن و خوش میگذشت و پرفروغ بود! گذشت یهو تابستون شد ملت گفتن بریم کمپ بزنیم ... اون دوران مرتوض و دویست و دوس و رسول و احمدرضا و دونگ یی و رها و همه اینجا رو آباد میکردن ، اون وسطها بود که ایکیوسان هم اومد (خودش نیومد ، خودشو خدا بیامرزه!!! من اومدم) و همه دور هم بودیم! اون موقعها همه چی درخشان بود! بحثها هم گرم ! ولی نمیدونم کم کم چی شد یهو همه جا خلوت شد ، اوجش هم واقعه ی ننگین یازده سپتامبر بود (واقعا تو یازده سپتامبر بود!!!) بعدش همه چی آروم شد ، همه جا ساکت ... هوا سرد ... غذا نبود ... داشتیم میمُردیم... (آها نه اون برای یه جا دیگه است) همه چی آروم و بی دغدغه بود ، بحثها خوش نمیگذشت ، بچه ها نبودن و خلاصه جالب نبود!
قدیما اینجا یه دونگ یی داشت مثل بنز پست میداد ، یه رها بود هر روز طرفدار یه تیم بود ، یه رسول بود حلق داشت اندازه چاه ویل!!!، احمد رضا بود مااااااه!!! یه مرتوض بود قاطی میکرد کلی باحال بود!!! بالش خوبی هم بود!!!چند تا دیگه دل پیه رو بودن ، یکی بود خوزه مورینیو (خود خودش!!!) ، دو تا کریس رونالدو داشتیم ، دو تا داوید ویا ، یه دونه رئال ، چند تا منچستر ... یه ایکیوسان بود!!! خلاصه یه لیگ کامل بودیم!!! الان نه... فقط عبدالله حماسه رو حفظ کرده!
الان وقت تغییره!!! فصل پاییزه و میریم تو زمستون ، هوا هم سرده! باید گرمش کنیم! آآآآآآآآی مشت اول یه دلار!!! میخوایم دوباره یه دور همی پویا داشته باشیم ، بگیم و بخندیم و دور هم باشیم! این بالا که زده گفتگوی متفرقه پس سخت نگیرید! باید خوش بگذره!
خب اسمشو چی میذارم؟ نیو کمپ!!! نه شوخی کردم! اینجا قشلاقمونه!!! رسول میگه کمپ خزه! ولی اردوگاه خیلی نظامیه!!! اسم اینجا میشه کمپ قشلاقی دربی!!! و رسمش جلد ششم کمپه!
فقط دو نکته: همه ی قوانین و رعایت کنید وگرنه میخورمتون!!! و در مورد فجر سپاسی (سپاسی دیگه!!! جای پ ، ی بذار) نمیزنیم و به هم توهین نمیکنیم!!! بحثهای جدی ورزشی عمیقا ممنوعه!!!
حالا برو که رفتیم میخوام بترکونیمااااااااااااااااا ااااااا!!!!!!!!!!!!!

[Abdollah 202]

حالا همه اینا بماند ، جای نه چرا میگه نو؟ نه چشه مگه؟

کی جای نه میگه نو ؟


----------

سیر تکاملی عبدالله و بیشتر شماها :
تا اول دوم ابتدایی که با اتاری دستی بازی میکردیم
از سوم ابتدایی میکرو بازی میکردیم ( همون قارچ خور و ... ) یادش بخیر
بعدش چن سال هم سگا بازی میکردیم ( سونیک و شورش در شهر و ... )
بعدشم پلی استیشن و ...
تو راهنمایی کامپیوتر خریدیم و زیاد باهاش اشنا نبودم و تو دبیرستان بودم ( اونم اخراش) فهمیدیم اینترنتی هست و باید دید و خلاصه اومدیم نت و دربی ( بدبختیمون شروع شد )

حالا نگاه ما از آتاری دستی و میکرو شروع کردیم رسیدیم به اینترنت ! این رضا تو 12 سالگی با اینترنت شروع کرده معلوم نیس تا 10 سال دیگه با چی خودشو سرگرم کنه !

اینم از پیشرفت بشر

[shiraz-sport]

شکار عقاب تیزبین امریکا توسط نیرو های محترم سپاه ایران رو تبریک میگم بازم از اینکارا بکنید

......................
حکایت
گویند شیخ از شوخ طبعان عصر خویش بود. وی را گفتند یا شیخ تورا با این همه طنازی وشوخ طبعی چراوزیرنکردند؟
شیخ در جواب نعره کشید و از هوش برفت

واقعا خیلی حکایت چرتی بود ولی یخورده باحال بود .
ولی منظورش رو نفهمیدم اگه کسی فهمید به منم بگه
...................................
دنیا رو ببینین ! یک پسر بچه 12 ساله رو تو دنیای مجازی رها کنی همین میشه دیگه ! احترام هم نمیزارن به ادم

اینجاست که باید بگم فرزندانتان رو در دنیای مجازی رها نکنید
خب عبدل جون چرا فرزندت رو تو دنیای مجازی رها میکنی ؟؟؟!
به پسرت رضا بگو پاشو بره درسش رو بخونه

[Arman.Leo]

کی جای نه میگه نو ؟

همین رضاویا7 به جای نه میگه نو دیگه
راست میگی البته سن منم زیاد به اونقدر قد نمیده ولی من یادمه کامپیوتر رو سال سوم دبستان گرفتیم . چه حالی میداد
آتاری و سگا هم بازی کردم
یک مدت هم پلی استیشن رو از پسر داییم قرض گرفتم به مدت یک هفته
تو سگا و آتاری عاشق بازی ای بودم که باید مرغ ها رو از این طرف خیابون میبردیم اون طرف خیابون
واقعا چه کیفی میداد
عشق میکردم با هر ثانیه اش
وقتی میخورد به ماشینا اعصابم خط خطی میشد داد میکشیدم

[shiraz-sport]

کی جای نه میگه نو ؟


----------

سیر تکاملی عبدالله و بیشتر شماها :
تا اول دوم ابتدایی که با اتاری دستی بازی میکردیم
از سوم ابتدایی میکرو بازی میکردیم ( همون قارچ خور و ... ) یادش بخیر
بعدش چن سال هم سگا بازی میکردیم ( سونیک و شورش در شهر و ... )
بعدشم پلی استیشن و ...
تو راهنمایی کامپیوتر خریدیم و زیاد باهاش اشنا نبودم و تو دبیرستان بودم ( اونم اخراش) فهمیدیم اینترنتی هست و باید دید و خلاصه اومدیم نت و دربی ( بدبختیمون شروع شد )

حالا نگاه ما از آتاری دستی و میکرو شروع کردیم رسیدیم به اینترنت ! این رضا تو 12 سالگی با اینترنت شروع کرده معلوم نیس تا 10 سال دیگه با چی خودشو سرگرم کنه !

اینم از پیشرفت بشر

یادش بخیر منم اولش اتاری داشتم از اینا که باهاش هواپیما رو کنترل میکنی .
بعدشهم اتاری دستی داشتم . اونم نابود شد ولی یادمه واسه جشن تولدم سه سال پیش برام یکی خریدند اونم هدیه کردم به یکی از بچه های فامیل .
بعدشم یه سگا خریدم خیلی با بازی سونیک و خرگوشی حال میکردم تا مرحله اخرش هم رفتم .
موقعی هم که باهاش شورش بازی میکردم دست های سگا به فنا میرفت
بعدش علم پیشرفت کرد یه پلی استیشن 1 خریدم و همش بازی فوتبال 98 میکردم یعنی حریف میخواستم همه رو نابود میکردم
بعدش هم که علم پیشرفت کرد پلی استیشن 2 اومد که انموقع پول نداشتیم نخریدیم خلاصه تو حسرتش موندیم
بعد از مدتها امسال تابستون یه پلی استیشن 3 خریدیم خیلی باهاش حال میکردم الان بخاطر اینکه پول ندارم بازی روش بریزم فعلا در حال خاک خوردنه
فک کنم الان دوساله فهمیدم اینترنت چیه بچه بودیم نمیفهمیدیم دیگه !!!

یادمه 12 سالم بود اصلا نمیفهمیدم ماهواره چیه !!!
بچه ها دارن به روز میشن دیگه دهه هشتادی اومدن پدر ما رو در میارن
خلاصه عبدل جون جونم واست بگه هم دردیم عزیز.

[AmirUtd]

چه قدر زود رسیدیم به ص8 همین طور پیش بریم
5 روزه تمومش میکنین....

حکایت
گویند شیخ از شوخ طبعان عصر خویش بود. وی را گفتند یا شیخ تورا با این همه طنازی وشوخ طبعی چراوزیرنکردند؟
شیخ در جواب نعره کشید و از هوش برفت

واقعا خیلی حکایت چرتی بود ولی یخورده باحال بود .
ولی منظورش رو نفهمیدم اگه کسی فهمید به منم بگه

مجتبی جان الان وقت حکایت گفتن هست.....

[Abdollah 202]

تو سگا و آتاری عاشق بازی ای بودم که باید مرغ ها رو از این طرف خیابون میبردیم اون طرف خیابون
واقعا چه کیفی میداد
عشق میکردم با هر ثانیه اش
وقتی میخورد به ماشینا اعصابم خط خطی میشد داد میکشیدم

دقیقا عین خودم

یادش بخیر منم اولش اتاری داشتم از اینا که باهاش هواپیما رو کنترل میکنی .
بعدشهم اتاری دستی داشتم . اونم نابود شد ولی یادمه واسه جشن تولدم سه سال پیش برام یکی خریدند اونم هدیه کردم به یکی از بچه های فامیل .
بعدشم یه سگا خریدم خیلی با بازی سونیک و خرگوشی حال میکردم تا مرحله اخرش هم رفتم .
موقعی هم که باهاش شورش بازی میکردم دست های سگا به فنا میرفت
بعدش علم پیشرفت کرد یه پلی استیشن 1 خریدم و همش بازی فوتبال 98 میکردم یعنی حریف میخواستم همه رو نابود میکردم
بعدش هم که علم پیشرفت کرد پلی استیشن 2 اومد که انموقع پول نداشتیم نخریدیم خلاصه تو حسرتش موندیم
بعد از مدتها امسال تابستون یه پلی استیشن 3 خریدیم خیلی باهاش حال میکردم الان بخاطر اینکه پول ندارم بازی روش بریزم فعلا در حال خاک خوردنه
فک کنم الان دوساله فهمیدم اینترنت چیه بچه بودیم نمیفهمیدیم دیگه !!!

یادمه 12 سالم بود اصلا نمیفهمیدم ماهواره چیه !!!
بچه ها دارن به روز میشن دیگه دهه هشتادی اومدن پدر ما رو در میارن
خلاصه عبدل جون جونم واست بگه هم دردیم عزیز.

اره والا بیا بقلم همدرد
حالا همه اینا کنار تلفن همراه رو هم یک خاطره اومد تو ذهنم بگم براتون !
نمیدونم اول بودم یا دوم راهنمایی! اون موقع که هنوز ایرانسل تازه اومده بود و هی قطع و وصل میشد ( شایدم هنوز نیومده بود ) ، تو مدرسه ما ( اون موقع تو مشهد بودم ) دوست صمیمی ام تو کلاس که اسمشم رضا بود یک تلفن همراه خریده بود و ما هم که تا به حال از این چیزا ندیده بودیم که حالا گوشیشم نه دوربین داشت نه هیچی ( فک کنم از اون نوکیا های گوشکوبی بود ) خلاصه هی پز میداد ... زنگ خونه ها خورد و همه خوشحال ( انگار که از زندان ازاد شدن ) گوشی دوستم زنگ زد حالا داشت کلاس میزاشت و حرف میزد و منم کنارش باهاش میرفتم یهو یک دوست دیگه ام از کنارمون رد شد بهش گفتم : نگاه کن رضا داره با تلفن همراه صحبت میکنه باور کن راس میگم اونم گفت نه من که باور نمیکنم شاید اسباب بازیه خلاصه هر چی گفتم ، و براش قسم خوردم این واقعیه اون میگفت دارید دروغ میگین و باور نکرد اخرشم رضا با همون گوشیش تو راه یکم اهنگ گذاشت از همون موزیکای مال خود گوشی منم خیلی تعجب کرده بودم اخه تا اون روز موبایل ندیده بودمو تو حسرت گوشی موندیم و موندیم و تو دبیرستان (اونم آخراش) گرفتیم ما هم

میخوام اینو بگم اون موقع ما راهنمایی بودیم نمیدونستیم گوشی چیه اما الان یک بچه 12 ساله که چه عرض کنم بچه یک روزه به همراه یک سیم کارت و تلفن همراه به دنیا میاد
این مورد گوشی رو یادم رفت قاتی میکرو و سگا بگم و الان گفتم

[shiraz-sport]

خب همه که در مورد رضا گفتن . من گفتم . عبدل هم گفتم دوستان شما هم یخورده از خاطره 12 سالگیتون بگین ؟؟؟

[David7]

htc cha cha...

یکی از دوستام قبل از گرونی گرفت 450 تو گرونی فروخت 500 ... نامرد سود کرد ...

عبدلله تو میتونی.............امیدوارم زایمان خوبی داشته باشی موقع خوندن

عبدل چند قلو زاییدی ؟؟؟

عبدل چیتوز موتوری حامله ... (عجب اسمی شد)

شیرینیشو بده ...

راستی امروز اهواز زمین لرزه شد بخدا اهواز زمین لرزه شد

پسر خوب کجا زلزله اومد ؟؟؟ چرا غیب میگی ؟؟؟

حالا یعنی این که میخوام پز بدم گوشیم دوربینش 8 ته
برو مصطو

آخه پز دادن داره گوشی نوکیا C6-01 و نوکیا ساده 1818 ...

عبدو آرزومه یکی بهم پاس بده بعد میگی تک روی میکنم؟بعدم مصطف ویا رو اذیت نکنا من خون جلو چشامو میگیره طرفداران ویا رو اذیت میکنی؟

بادیگارد مجانی دارم ...

پس بیخیال دانشگاه شو من بابام چندتا کارگر لازم داره بیا

عبدل واسه بابای رسول کار کن ... بعد بیا اینجا ما هم بات کار داریم ... البته با نصف قیمت ...

واقعا برف رو از نزدیک ندیدی؟؟؟
اتفاقا من برعکست انقدر دیدم ولی خیلی حال میده....

امیر خوب منم برف از نزدیک ندیدم ...

من خاطره 12 سال دارم ...
پ ن : چه زود رسیدیم صفحه ی 8 ...

[Arman.Leo]

آخه پز دادن داره گوشی نوکیا C6-01 و نوکیا ساده 1818 ...

اااااااا
تو هم نوکیا c6-01 داری . دمت گرم بابا
ما چقدر شبیه همیم
منم همینو دارم
ولی الان پشیمونم که چرا اون موقع یک htc نگرفتم
خیلی از اچ تی سی ها خوشم میاد
این نوکیا ها ف هر مدلی هم بیاد آدم بعد یک مدت خسته میشه ازش
یجورایی انگار محدوده
ولی بازم خوبه ، بهتر از گوشکوباس

[mehdi30100]

......................
حکایت
گویند شیخ از شوخ طبعان عصر خویش بود. وی را گفتند یا شیخ تورا با این همه طنازی وشوخ طبعی چراوزیرنکردند؟
شیخ در جواب نعره کشید و از هوش برفت

واقعا خیلی حکایت چرتی بود ولی یخورده باحال بود .
ولی منظورش رو نفهمیدم اگه کسی فهمید به منم بگه
...................................

آخه پسر خوب اگه حکایت خوب بذارم که محروم میشم.
یه پفکایی بود جاییزه داشت!!!میکرو رو از اون شرکته جایزه گرفتم.......
همشونم سوخت....
ما کجا و این بچه های کوتوله ی دهه 80کجا؟؟؟؟؟؟؟
تازه شنیدم رضا فیل.تر هارو میشکونه............(آخر زمون که میگن همینه)