فقط اس اس!!
نمایش نسخه قابل چاپ
فقط اس اس!!
پرسپولیس قهرمان میشه
اگر که جدول برعکس بشه
خدا میدونه که حقشه !!!!!:hehee:
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
طالبلو جامهاي زيادي با استقلال لمس كرده است
در يكي از روزهاي گرم تابستان 81 جوان تركهاي در تمرين استقلال حاضر شد. اين جوان براي همه ناشناخته بود و پيش از آنكه تمرين آغاز شود همه اين سوال را ميپرسيدند كه نامش چيست و براي چه آمده است؟
آقا مددجباري از سوي هواداران و خبرنگاران اين ماموريت را يافت تا آن جوان را شناسايي كند، لحظاتي بعد تداركات استقلال آمد و گفت: وحيد طالبلوست، امسال قرار است گلر سوم باشد، البته چند سال پيش در تيم جوانان خودمان حضور داشت!
پرويز برومند اسم و رسمي براي خود داشت، سالها شماره يك استقلال و تيم ملي بود، همه از او به عنوان دروازهبان ثابت استقلال ياد ميكردند و محال بود كسي بتواند جايش را پر كند.
وقتي ليگ برتر شروع شد تمام پيشبينيها درست از آب درآمد و برومند نفر اول شد، امير قلعهنويي پاي برومند ايستاد اما وقتي ديد برومند آن برومند گذشته نيست و غروب كرده به مسعود قاسمي ميدان داد، مسعود قاسمي سالها دروازهبان سوم استقلال بود تجربه هم در كنار طباطبايي، برومند به دست آورده بود، قاسمي چندين مسابقه فيكس شد.
استقلال در اصفهان با سپاهان بازي داشت، سپاهان همواره در ليگ برتر مدعي و بزرگ بوده است. همه خيال ميكردند قلعهنويي باز به برومند ميدان ميدهد تا دوباره به روزهاي اوجش بازگردد اما اين اشتباه بود، سرمربي وقت استقلال به جوان تركهاي ميدان داد، طالبلو فيكس شد، حتي خوشبينترين هواداران استقلال هم از اين تصميم ناراضي بودند و انتظار داشتند و اعتقادشان بود طالبلو كمتجربه نميتواند و او گلهاي بدي ميخورد تا استقلال شكست تلخي بخورد!
بازي شروع شد و برخلاف انتظارات او توپهاي خوبي را گرفت، طالبلو تنها باعث باخت نشد بلكه با عكسالعملهايش از شكست جلوگيري كرد!
اين آغازي بود براي طلوع ستارهاي جوان...
در تمام جامهايي كه استقلال در دهه 80 به دست آورده ردپايي از طالبلو به چشم ميخورد. در ليگ 84 آنقدر خوب بود كه كمترين گل خورده را در بين تمام دروازهبانان داشت و بهترين شد، پنالتيهايي كه او در طول مسابقات گرفت در قهرماني نقش طلايي داشت.
بعدتر در جام حذفي يك تنه استقلال را به فينال جام حذفي رساند، در برابر راهآهن، ذوبآهن، فولادخوزستان مهار پنالتيهاي او بود كه باعث شد به فينال برسيم، در فينال در مجموع رفت و برگشت پگاه گيلان را سه بر يك شكست داديم تا جام را ببريم.
سال 87 استقلال براي دومين بار قهرمان ليگ برتر شد، طالبلو در اين قهرماني جزئي از تيم بود. انصاف اين است بگوييم وحيد تاثير زيادي در اين جام هم داشت. آن جوان تركهاي سال 81 در اين سال آنقدر پخته و قديمي شده بود كه در بازيهاي زيادي بازوبند كاپيتاني را بر دستانش ببندد. حتما اين را هم ميدانيد كه همواره طالبلو از مليپوشان بوده است و در جام جهاني 2006 آلمان يكي از سه دروازهبان حاضر بود.
وحيد افت كرده است، طالبلو آن طالبلوي پارسال نيست، همه اينها را قبول داريم و خودش هم قبول دارد. اما نبايد فراموش كنيم طالبلو جزيي از پيكره و تاريخ استقلال است كه روزهاي زيادي لبخند را به لبان استقلاليها نشانده است. با وحيد قهرمانيهاي زيادي را لمس كردهايم و حالا نبايد تمام آن شاديها را فراموش كنيم.
طالبلو بيشتر از آن كه مشكل فني داشته باشد از لحاظ روحي دچار مشكل شده،نميدانيم چرا مثل قبل نيست. همه بايد به وحيد كمك كنيم تا روحيه از دست رفتهاش را باز يابد و بداند همه منتظر اين هستند تا با وحيد و البته محمدمحمدي به تمام آن روزهاي خوب برسيم.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
برای مظلومی که دستش خالی است!
استقلال فصل ششم را به خاطر بیاور
پرویز مظلومی که امروز مدعی است دستش خالی شده به فصل ششم نگاهی بیندازد و تیم خود را با آن زمان قیاس کند. استقلال آن فصل بیشتر از بازیکن تهی شد یا استقلال این فصل؟
پرویز مظلومی ما را به کجا میبرد؟ گاهی چنان امیدوارمان میکند که استقلال را بر بام آسیا میبینیم و گاهی چنان ناامید که تصور میکنیم استقلال در قعر جدول لیگ قرار گرفته است. به کدام حرف او میتوان استناد کرد؟ اینکه میگوید از این استقلال بیشتر خواهید شنید یا اینکه استقلال را دیر بستم و دستم خالی است؟! میان گفتههای پرویز مظلومی پس از بازی با شهرداری تبریز و فولاد فاصلهای بود از زمین تا آسمان. او به مجرد آنکه تیمش توانست در هفته اول به برتری برسد لباس قهرمانی پوشید، مقابل حضار قرار گرفت و گفت: «از این استقلال بیشتر خواهید شنید.»
پرویز اما پس از باخت به فولاد قالب تهی کرد و لباس قهرمانی را از تن خارج کرد و گفت: «این استقلال هفتهها کار دارد!» به این جمله هم نمیتوان استناد کرد! چرا که پرویز مظلومی تیم خود را درست نمیشناسد. آنجا که او میگوید دستم خالی است عین نادیده گرفتن مجموعه کاملی است که امروز تحت عنوان تیم استقلال در اختیارش قرار گرفته است. چگونه میتوان مدعی شد تیم استقلال تهی از بازیکن است؟ پرویز مظلومی یا تیم خود را نمیشناسد یا با این حرفها میخواهد جا برای دفاع از خود را پس از باختهای بعدی باز بگذارد! با شنیدن این جمله نمیتوان برداشت دیگری از حرفهای مظلومی داشت.
***
ادعای مظلومی در اینکه دستش خالی است ما را به فکر فرو میبرد. به فصلی فکر میکنیم که صمد مرفاوی سرمربی استقلال بود نه فصل قبل که بهترین تیم تاریخ استقلال در لیگ برتر را به جایگاهی بالاتر از سوم نرساند! به تیمی که فصل ششم در رتبه چهارم قرار گرفت. آن تیم در سطح نازلتری از لحاظ بازیکن قرار داشت یا این تیم که امروز دست مظلومی قرار گرفته است؟ تیم فصل ششم هم بسیاری از ستارههای خود را از دست داد؛ جباری مصدوم شد، عنایتی به امارات رفت، کاظمی راهی سپاهان شد، نیکبخت را پرسپولیس به چنگ آورد و چند جابجایی دیگر. استقلال به جای این بازیکنان چه کسانی را گرفت؟ علیزاده، انصاریان و کوییکه! اینها خریدهای استقلال بودند؛ بازیکنانی که هیچ گاه نتوانستند جای رفتهها را پر کنند. استقلال آن فصل اما تا 4 هفته مانده به پایان لیگ در ردیف مدعیان بود. حتی اگر یکی از این بازیکنان سرشناس که جدا شدند در تیم حضور داشت شاید استقلال آن فصل میتوانست قهرمان هم شود. استقلال اما در نهایت در رتبه چهارم قرار گرفت؛ جایگاهی که برای آن تیم بی سر و سامان که هفتهها مدیرعامل و حتی سرپرست نداشت، مطلوب توصیف میشد. پس از آن خیلیها گفتند استقلال در این وضع چیزی از قهرمانی کم نداشته است؛ صمد آن فصل در استقلال چه کشید اما لحظهای دم نزد، اعتراض نکرد و تا پایان فصل با همان وضعیت کار کرد و در نهایت اخراج هم شد.
***
پرویز مظلومی که امروز مدعی است دستش خالی شده به فصل ششم نگاهی بیندازد و تیم خود را با آن زمان قیاس کند. استقلال آن فصل بیشتر از بازیکن تهی شد یا استقلال این فصل؟ جانواریو،کاظمی، اکبرپور، حیدری و بیکزاده از استقلال رفتند و به جایشان مبعلی، میداودی، آشوبی، شیرزاد، دسوزا، آندره و دوس سانتوز جذب شدند. در میان جدا شدهها تنها میتوان گفت جای خسرو پر نشد اما دیگر نفرات به خوبی میتوانند جای جدا شدهها را پر کنند... خط به خط هم که بررسی میکنیم میبینیم استقلال مظلومی گزینههای بسیاری برای قرار دادن در ترکیب تیمش دارد. همین امروز مظلومی میتواند محمدی را جانشین طالبلو کند، در خط دفاع هم آنقدر دستش باز است که بتواند جابجاییهای لازم را انجام دهد اما تعدد بازیکنان در خط میانی بیش از خطوط دیگر احساس میشود و این در حالی است که تا یکی، دو هفته دیگر هم جباری به مرز آمادگی نزدیک خواهد شد. در خط آتش استقلال هم کم گزینه وجود ندارد؛ همین حالا فرهاد مجیدی، میلاد میداودی، دوس سانتوز – بازیکنی که مظلوی خودش تأیید کرد - و حتی محبوب مجاز حضور دارند و 2 هفته دیگر آرش برمیگردد و 4 هفته بعد امید روانخواه. آیا باز هم میتوان این استقلال را خالی از بازیکن نامید؟ کدام دست مظلومی خالی است؟ آیا پرویز برای این سوال پاسخ قانعکنندهای دارد یا همچنان دنبال بهانهگیری است؟
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
تازه ترين رده بندى برترين گلزنان جهان اعلام شد
مجيدى چهل و سومين گلزن برتر دنيا
فرهاد مجيدى به عنوان چهل وسومين گلزن برتر دنيا معرفى شد. فدراسيون جهانى تاريخ و آمار فوتبال دنيا تازه ترين رده بندى برترين گلزنان جهان را اعلام كرد كه در اين فهرست فرهاد مجيدى با ۵ گل زده در رده چهل و سوم اين فهرست قرار گرفته است. مجيدى تنها ايرانى اين فهرست است. در رده بندى جهانى ديه گو فورلان بهترين بازيكن جام جهانى با ۱۳ گلى كه در طول اين رقابتها و در ديدارهاى دوستانه به ثمر رسانده در صدر جدول قرار گرفته، داويد ويا با ۱۲ گل در رده دوم ايستاده و هرناندز مكزيكى با ۹ گل در جايگاه سوم قرار گرفته است. در ميان ۱۰ نفر نخست رده بندى فدراسيون جهانى فابيو سزار بازيكن برزيلى الاصل تيم ملى قطر هم قرار دارد.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
آشتيكنان در حضور پورحيدري و مظلومي
ناصرخان يك ربع زود آمد، حاجي غافلگير شد!
ايران ورزشي- صبح ديروز در باشگاه استقلال حالت ويژه يا همان اضطراري اعلام شده بود! چون قرار بود پس از مدتها دوباره ناصرخان حجازي به دفتر باشگاه واقع در سعادتآباد بيايد.
از آن روز كه حجازي روي تخت بيمارستان رفت و تلاش خود را براي مبارزه با عارضه شديد ريهاش آغاز كرد تا ظهر ديروز ديگر او را در باشگاه نديده بوديم. به همين دليل همه كارمندان باشگاه از صبح منتظر بودند تا حجازي از در باشگاه وارد شود.
فتحاللهزاده هم قدري زودتر به محل كارش آمده بود تا مقدمات پذيرايي و استقبال گرم از حجازي را فراهم كند. باشگاه استقلال يك روز قبل از حضور حجازي با عكاسان و تصويربرداران تلويزيوني تماس گرفته بود تا آنها هم در جريان زمان ورود حجازي به باشگاه قرار بگيرند. ساعت 14 قرار ملاقات بود؛ براي همين اصحاب رسانه حدود 20 دقيقه زودتر مقابل در باشگاه منتظر ايستادند.
تعجيل آنها در حضور مقابل در باشگاه باعث شد تا زمان ورود ناصرخان را از دست ندهند چون حجازي 15 دقيقه زودتر خود را به محل باشگاه واقع در سعادتآباد رساند تا به نوعي همه را غافلگير كند. حجازي سوار بر خودرويي كه يك جوان پشت فرمان نشسته بود مقابل باشگاه ايستاد و پس از آنكه زير فلاشهاي متعدد دوربينها لحظاتي همه وجودش به رنگ فلاشهاي دوربينها درآمده بود راهي طبقه چهارم باشگاه شد.
البته فتحاللهزاده هرگز تصور نميكرد حجازي 15 دقيقه زودتر به محل باشگاه بيايد براي همين به محض آنكه چهره ناصرخان را ديد شوكه شد و گفت: «ناصرخان سلام چرا اينقدر زود آمديد. ميخواستيم بياييم پايين استقبال، شما، ما را غافلگير كرديد.»
حجازي خندهاي كرد و پاسخ داد: «ميخواهيد برگردم پايين و دوباره وارد باشگاه بشوم!» اين گفتمان در همان بدو ورود فضا را شاداب كرد.
فتحاللهزاده با چنان اشتياقي حجازي را به سمت صندلي مخصوصش هدايت ميكرد كه انگار همين چند روز پيش نبود كه ناصرخان عليهاش حرفهايي زده بود! فتحاللهزاده همه چيز را فراموش كرده بود و البته يك سورپرايز ويژه هم براي اسطوره كنار گذاشته بود. پس از آنكه حجازي روي صندلي مخصوصش نشست حاجي از عكاسان خواست دفترش را ترك كنند چون قرار بود اين جلسه در خلوت برگزار شود و دوطرف در فضايي آرام درباره اتفاقهاي روزهاي گذشته گفت و گو كنند. همين طور هم شد. عكاسان كه سوژههاي خود را شكار كرده بودند از محل دفتر فتحاللهزاده بيرون آمدند تا اين ملاقات كاملا شكل خصوصي به خود بگيرد.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
شنبه بهانه با هم بودن است
ماه خدا رسید ، ماه دعا ، ماه استغفار و ماه زدودن قلوب از ناپاکیها. در ابتدا فرا رسیدن این ماه میمون را به کلیه هموطنان و مسلمین خصوصا هواداران پرشور استقلال تهنیت میگویم. هوادارانی که وجود و حضورشان قوت قلب استقلال است و به عبارت دیگر استقلال فقط با هوادارانش نفس میکشد و خواهد کشید.
آوردگاه چهارم نزدیک است. در اصفهان خیلیها منتظر زانو زدن لاجوردیها بودند و البته چنین تصوری هم دور از ذهن نبود اما استقلال نشان داد خودش است، با همان رعبی که در دل رقبای بزرگ وکوچک می اندازد. استیل آذین هم تیم توانایی است و هم با شخصیت. مدیریت با تجربه، کادر فنی حرفه ای و بازیکنان نخبه ای که می توانند امسال از مدعیان جدی قهرمانی لیگ برتر باشند. ولی نباید فراموش کرد که یک سوی میدان شنبه استقلال حضور دارد و استقلال نیازی به اغراق ندارد...
بار دیگر باید تقاضا کرد، هم تقاضا هم تشکر... تقاضا برای آنکه از هواداران روزه دار بخواهیم سختی طی مسیر را به جان بخرند و در ساعات انتهایی شب به ورزشگاه پیر پایتخت بیایند و عشق خود را تنها نگذارند و تشکر برای صبوری و شکیبایی آنها...
صبوری که طی این مدت اخیر به خرج داده اند و انشالله ادامه خواهند داد تا پرافتخارترین تیم ایران در آسیا دوره گذر خود را با آرامش سپری کند.
شنبه روز سختی است چراکه لشگر ما هنوز کامل نیست. خبر میرسد که شکوری، روان خواه و سید صالحی کمافی سابق و برهانی قطعا به همراه آبی پوشان نخواهند بود ضمن آنکه حضور یوسفی و میداودی هم در هاله ای از ابهام قرار دارد، هرچند نوید بازگشت جباری اندکی مایه امیدواری شده است.
رقیب تا بن دندان مسلح است، این یک واقعیت غیر قابل کتمان است اما دلیلی برای تسلیم وجود ندارد. می شود با اسلحه سبک هم به نبرد با اسلحه سنگین رفت... هنگامی که پای غیرت و عشق در میان باشد. وقتی دلها یکی باشد هیچ چیزی غیر ممکن نیست و این جمله پرویز مظلومی را در اینجا باید بیان کنم که " ما حریف دست و پا بسته ای نخواهیم بود و بازیکنان بزرگی را در اختیار داریم..." این جمله نمایانگر این است که استقلال مهیای نبرد شنبه است و هیچ بعید نیست پرچمهای آبی در آخرین ساعات شنبه با افتخار به اهتزاز در آیند.
شنبه بهانه با هم بودن است، استقلال را تنها نگذارید، فریاد شما، حضور شما و نفس پاک شما هواداران قدرت تیم محبوبمان را صد چندان خواهد کرد. وعده دیدار ما شنبه، ساعت 9 و 45 دقیقه استادیوم آزادی
پاینده باد استقلال
ماجراي كامل تهديد به قتل شدن ايمان مبعلي
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
هواداري جلوي ماشين او را ميگيرد و درخواست عکس و امضاي يادگاري ميکند، بعد از اينکه مبعلي خواستهاش را اجابت ميکند، ناشناس سوار ماشين BMW شده تا دقايقي همراه ستارهاش باشد، بعد از گذشت مسافتي کوتاه ... خيلي راحت در محل تمرين، سوار خودروي ايمان شد و اسلحه را روي پيشاني او گذاشت تا پول بگيرد.
به نقل از خبر آنلاين بازيکن سرشناس استقلال وقتي تمرين تيمش به پايان رسيد، سوار بر ماشين BMW گرانقيمتش شد تا استاديوم آزادي را به مقصد خانه ترک کند.
مبعلي وقتي از درب اصلي استاديوم خارج شد، فردي را کنار اتوبان ديد که پرچم آبي در دست گرفته و خواهان امضا و عکس يادگاري بود. مبعلي که اولين فصل حضورش در استقلال را سپري ميکند و در اين مدت کوتاه فهميده به واسطه پوشيدن پيراهن تيم پرطرفدار تهراني در کانون توجه قرار گرفته، فکر کرد او از هواداراني است که ميخواهد با ستاره محبوبش عکس بگيرد.
به همين دليل از ماشين پياده شد و عکس گرفت و از او پرسيد چطور ميخواهي به خانه بروي؟ مقصدت کجاست؟ اگر مايل هستي تا مسيري تو را برسانم! فرد ناشناس که از قبل برنامهريزي کرده بود، با کلي تشکر و عذرخواهي روي صندلي BMW نشست و گفت: واقعاً فکر نميکردم ستارههاي فوتبال اينقدر مهربان باشند! هنوز مسافت زيادي طي نشده بود که فرد ناشناس گفت: «من پول ميخواهم و مشکل مالي دارم چون بچهام در بيمارستان است!»
مبعلي در جواب گفت: من از کجا تو را بشناسم، مدارک بيمارستان بچهات را نشان بده خودم تمام مخارج را بر عهده ميگيرم. فرد ناشناس که خودش را به عنوان هوادار جا زده بود، در اين لحظه چهره واقعياش را نمايان کرد و اسلحهاي را از کيف دستياش درآورد و مبعلي را تهديد کرد اگر پول ندهد، شليک ميکند!
مبعلي که کاملاً ترسيده بود، گفت: پول زيادي ندارم! ولي تهديدها جديتر شد. ناشناس ادامه داد: نميدانم، برايم هر طور هست بايد جور کني. مبعلي با يکي از دوستانش تماس گرفت، اما او جوابي نداد! ناشناس تقاضاي همان مبلغ همراه مبعلي را کرد. 250 هزار تومان گرفت و گفت: بعداً ميآيم سراغت! کسي که بچهاش در بيمارستان است، چيزي متوجه نيست و به سيم آخر ميزند!
ناشناس بعد فشنگ اسلحه را به مبعلي نشان داد تا ثابت کند اسباببازي نيست. بعد هم پياده شد و رفت!
مبعلي که دقايقي منگ در ماشين نشسته بود، باور نداشت چنين اتفاقي افتاده و کاملاً مبهوت در اين انديشه بود که چگونه نجات يافته است.
ايمان مبعلي خيلي خوششانس بود که از دست سارقي مسلح نجات يافت، بازيکن محجوب جنوبي استقلال نزديک بود مهرباني و دلسوزياش کار دستش داده و اتفاقي شوم برايش بيفتد.
هواداري جلوي ماشين او را ميگيرد و درخواست عکس و امضاي يادگاري ميکند، بعد از اينکه مبعلي خواستهاش را اجابت ميکند، ناشناس سوار ماشين BMW شده تا دقايقي همراه ستارهاش باشد، بعد از گذشت مسافتي کوتاه اسلحهاي از کيف ناشناس بيرون آمده و قصد اخاذي دارد.
با ايمان تماس گرفتيم تا او خود اين ماجرا را تعريف کند، مبعلي که هنوز باور ندارد و خيال ميکند يک فيلم جنايي ديده است، گفت: تمرين تازه تمام شده بود که فردي جلوي مرا گرفت او را سوار ماشينم کردم و ميخواستم جايي او را پياده کنم که راحت بتواند به خانه برود، او خودش را در نقش هواداري متعصب جا زده بود بعد از اينکه مسافت کمي را طي کرديم او رو کرد به من و گفت: اگر من از تو تقاضاي پول بکنم تا بتوانم بچهام را که در بيمارستان است جراحي کنم قبول ميکني يا نه؟!
من جواب دادم شما را نميشناسم اما اگر مدرک پزشکي داشته باشي تمام هزينه بيمارستان بچهات را پرداخت ميکنم، ناشناس بعد گفت: اگر به زور بخواهم چي؟ بعد هم اسلحهاي را از جيبش بيرون آورد، ترسيدم و با او شروع به حرف زدن کردم، او پول ميخواست و گفتم الان مبلغ زيادي ندارم، 250 هزار تومان همراهم است، او ولکن نبود و ادامه داد: زنگ بزن يکي برايت پول بياورد ، به سيم آخر زدهام، از هيچي نميترسم.
بعد با يکي از دوستانم که در اکباتان ساکن است تماس گرفتم، موبايل را روي آيفون گذاشتم تا صدا پخش شود، دوستم نبود و سارق باور کرد که ميخواستم پول بدهم، او درخواست 150 هزار تومان کرد، گفت چند روز است پول ندارد: فعلاً اين مبلغ را بده تا خرجي داشته باشم و بعداً دوباره براي پول بچهام ميآيم!
سارق ميخواست پياده شود و از او پرسيدم اسلحهات واقعي نيست، خشاب آن را کشيد و فشنگها را خارج کرد، واقعي واقعي بود، خيلي ترسيده بودم، نميتوانستم باور کنم و فکر ميکردم فيلم جنايي است، صداي اسلحه ترسناک بود و خدا رحم کرد که زنده ماندم.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
دوست داشتم بميرم،اما خدا مرا از ليست رفتن
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
يكي از دوستان نزديكم به ديدنم آمده بود به من گفت كه دكترها قطع اميد كرده بودند و گفته بودند رفتني هستم اما خدا من را نگه داشت. فكر كنم بعد از دعاهاي خير مردم از ليست رفتن خط خوردم! خدا تصميم گرفت كه زمانش را كمي تغيير دهد. ناصر حجازي هنوز يكي از جذابترين چهرهها براي گفتوگوست. او در مصاحبهاي با مجله زندگي ايراني شركت كرده و از تجارب و برخوردش با بيماري سرطان گفته است. اي گفتوگوي خواندي ممكن است براي شما تكاندهنده باشد و حتي اشكتان را دربياورد كه، حجازي خيلي ساده و راحت از مرگ و خداحافظي از دنيا ميگويد. راحتتر از آنچه كه فكرش را بكنيد. با وجود بيماري و برنامه درماني فشرده ناصر حجازي او همچنان خوش قولترين آدم براي قرار مصاحبه بود. بلافاصله كه ما را ديد گفت:«در دفتر يادداشتم با وجود آنكه يك روز شلوغ داشتم تأكيد ويژهاي روي قرار مصاحبه داشتم.» او مثل هميشه ظاهري آراسته داشت و با وجود دردي كه حس ميكرد مثل هميشه با جذبه بود.
به اندازه كافي از زندگيام لذت بردم
شايد براي همه من تنها آدمي بودم كه در هنگام مواجه با بيماري سرطان برخورد متفاوت داشتم، اهل اينكه بخواهم براي زنده ماندن مبارزه كنم نبودم. چون ميدانستم كه انسان همانطور كه يك روز ميآيد، يك روز هم بايد برود. اين خواست خداست و من هم خدايي ناكرده نميخواستم كه با خدا بجنگم. به اندازه كافي از زندگيام لذت بردهام خدا را شكر هر وقت كه پروردگار صلاح بداند آماده رفتنم. باور كنيد دوست داشتم بميرم. در اين سالها آنقدر دورنگي و دروغ ديدم كه از زندگي متنفر شدهام. آدمي هم نيستم كه دو دستي به دنيا بچسبم. شايد برايم آن دنيا قشنگتر باشد كه صداقت بيشتري دارد.
سرطان بيماري غم است!
قبول دارم كه سرطان بيماري غم است. واقعا همينطور است! فكر كنم همه بدانند كه من چطور آدمي هستم نميتوانم به اتفاقاتي كه در جامعهام ميافتد بيتفاوت باشم. به خاطر تمام دروغگو و سر هم كلاه گذاشتنها، عصباني ميشوم و حرص ميخورم. حتي الان كه بيماريام را ميدانم هم نميتوانم بيتفاوت باشم. مدام اطرافيانم به من گوشزد ميكنند كه حرص خوردن برايم بد است، اما من نميتوانم بيخيال باشم. مخصوصا وقتي كه به خارج از كشور سفر ميكنم، بيشتر براي مردم و مملكتم، دلسوزي ميكنم.
يك قران براي درمان پرداخت نكردم
خيليها از من ميپرسند كه چرا براي درمان به خارج از كشور نميروم، اما من از پزشكانم راضي هستم آنها خيلي تأثير مثبتي در روند بهبوديام داشتهاند كه حالا من ميتوانم راه بروم، سوار ماشين شوم. مخصوصا پزشكان بيمارستان كسري كه به خاطر لطفي كه به من داشتند حتي يك ريال به خاطر درمانم از من نگرفتند و همچنين دكتر عطاريان كه با وجود مشكلاتي كه دارد توجه ويژهاي به من داشته است. ولي متأسفانه تربيت بدني پول خودم را كه از 30 سال پيش طلب دارم به من پرداخت نميكند. در جام جهاني 1978 آرژانتين قرار بود سازمان تربيت بدني به همه بازيكنان مبلغ 100هزار تومان بدهد. اما اين مبلغ هيچ وقت به من پرداخت نشد كه اگر با تورم امروز بخواهيم حساب كنيم من 100 ميليون از اين سازمان طلب دارم!
نميخواستم از طريق بيماري پولدار شوم!
در هنگام بيماريام خيلي از كساني را كه سالها نديده بودم، به ملاقاتم آمدند و با خيلي از افراد هم به تازگي آشنا شدهام. از جمله آنها مديرعامل فولادگسترش تبريز كه لطف كرده ماهيانه 4 ميليون از هزينه درمان من را بپردازد، البته آقاي هدايتي هم وقتي كه به ملاقات من آمد، مبلغي گذاشت و رفت. خيلي از مردم هم لطف داشتند خواستند كمك كنند اما من با كمك همين يكي، دو نفر از پس هزينهها برآمدم. اگر قرار باشد كه از همه پول بگيرم، من كه نميخواهم از اين طريق، پولدار شوم!(ميخندد...)
تا سه ماه پيش نميدانستم سرطان دارم!
بيماري من ناگهان به سراغم آمد، من براي كار به اتريش رفته بودم كه متوجه شدم كمر و پاهايم به شدت درد گرفته است. آمدم ايران ريهام هم كمي ناراحت شد، فكر كردم از سيگار است، انداختمش كنار و تركش كردم. اما دكتر جاويدي از من خواست كه از ريهام عكس بگيرم و پس از آن فهميدم مشكلي هست اما هيچكس به من نگفت كه سرطان دارم. از چند روز بعدش به بوي ادوكلن و غذا هم حساس شدم. پزشكان به من گفتند كه نصف ريهات چرك كرده است و با ساكشن نميتواني مشكلت را حل كني، آنقدر چركها به هم چسبيده و رشد كرده كه به اندازه يك توپ فوتبال پلاستيكي است. من هم بيخبر از همه جا به بيمارستان رفتم 10 روز بستري بودم و جراحي كردم اما نميدانستم كه سرطان دارم تا دو، سه ماه پيش كه يكي از دوستان نزديكم به ديدنم آمده بود به من گفت كه دكترها قطع اميد كرده بودند و گفته بودند رفتني هستم اما خدا من را نگه داشت. فكر كنم بعد از دعاهاي خير مردم از ليست رفتن خط خوردم! (با خنده...). خدا تصميم گرفت كه زمانش را كمي تغيير دهد. بدون ترديد خيلي از كساني كه من را واقعا عاشقانه دوست داشتند با دعاي خيرشان در روند بهبوديام تأثير بسزايي داشتند.
بالاخره متوجه شدم كه سرطان دارم
البته شك كرده بودم چون از همان روزهاي اول ديدم همه با هم درگوشي حرف ميزنند. اما هر وقت سوال ميكردم همه ميگفتند، مشكلي نداري؟! مردم هم چيزي به من نميگفتند. بعد مراحل شيميدرماني را هم در بيخبري سر كردم. سه ماه پيش آمپولهايم قطع شد و حالا فقط قرص ميخورم، بهتر شدهام. البته كمي در ناحيه كمر و پا احساس درد داشتم كه با راديوتراپي بهتر شد و حالا دستم هم همين مشكل را پيدا كرده كه فعلا مشغول درمان هستم با راديوتراپي هستم و تا چند هفته ديگر مشخص ميشود كه آيا تأثير مثبت داشته يا نه؟
ريختن موهايم خيلي سخت بود
خيليها راجع به تغييرات ظاهريام از من سوال ميكنند، بعد از آنكه مراحل شيميدرمانيام شروع شد. من بيخبر از همه جا هر روز كه براي شانهكردن به جلوي آينه ميرفتم يك مشت مو در دست ميآمد. از اينكه ديدم موهايم ميريزد خدا وكيلي ناراحت شدم. ديدم وضع خراب است رفتم و موهايم را از ته زدم، بعد هم رفتم براي هر كدام از شلوار و پيراهنم يك كلاه شيك خريدم. در آن زمان خيلي از مردم مرا ميديدند و به خاطر ظاهرم قادر به تشخيص نبودند و زماني كه من را ميشناختند عذرخواهي ميكردند از اينكه زودتر نشناخته بودند. همه در بيمارستان و كوچه و خيابان به من اظهار لطف داشتند و ميگفتند برايت دعا كرديم و خدا را شكر كه بهتر هستيد. دو ماه پس از آن موهايم درآمد اما دوباره وضعيت مناسبي نداشت، باز هم كوتاهاش كردم. حالا الحمدالله بهتر شدهام. آزمايش سختي بود!
با مردم مهربانتر از قبل هستم
هر مشكل و مرحله دشواري در زندگي تأثير خاصي در انسان دارد. اگر قرار باشد راجع به بيماريام صحبت كنم بايد بگويم كه خودم فكر ميكنم باعث شد كه من مهربانتر شوم! حالا هرچه كسي با من بدي كند ناديده ميگيرم و معتقدم بايد با مردم مهربانتر و صبورتر از گذشته باشيم.
جام جهاني و دوستانم باعث شدند كمتر به بيماريام فكر كنم
جام جهاني 2010آفريقا خيلي باعث مشغوليت من شد. در اين يك ماه بيشتر حواسم به بازيها و تحليل آن بود و همين مسأله باعث شده بود كه كمتر به بيماريام فكر كنم. ورزش و شنا را هم گهگاهي دنبال ميكنم. البته حضور اطرافيان و دوستانم كه در اين مدت هيچ وقت من را تنها نگذاشتند هم بسيار موثر است. خيلي از مردم هم از شهرستان و راههاي دور براي ديدنم آمدند، البته روزهاي اول به خاطر نفس تنگي به بوي ادوكلن و گل كمتر موفق به ديدن آنها شدم اما حالا خدا را شكر خيلي بهترم و از همه كساني كه براي بهبود من قدم برداشتند و دعا كردند سپاسگزارم.
زنده باد استقلال