منم سال 82 دقیقا روز زلزله بم همون جا بودم ........ شب که میخواستم بخوابم فکر میکردم نکنه فردا زلزله بیاد .... سحر نشده بود که زلزله اومد ..........خیلی وحشتناک بود .......... تا از رو تخت بلند شدم برم درو باز کنم دیدم در باز نمیشه ...... سقف افتاد روم در عرض یک ثانیه دیدم نمیتونم تکون بخورم همهجا تاریک بود صدای جیغ زنان رو میشنیدم ......... چند بار بیهوش شدم دوباره به هوش اومدم .......نفس نفس میزدم چون زیر 1 متر آوار اکسیژن نبود ..... فکر میکردم دیگه آخر راه رسیدم ولی اومدند نجاتم دادند .....
عمو و پسر عموم فوت شدند
میگفتند 1 ساعت زیر آوار بودم ..... اینم تجربه تلخ من ..... خدا خواست که زنده بمونم ........ امیدوارم هیچ کدومتون اینو تجربه نکنید