[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
نمایش نسخه قابل چاپ
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
اولين سالگرد در گذشت ناصر حجازي برگزار شد
نخستين سالگرد درگذشت ناصر حجازي اسطوره فوتبال ايران امروز (پنجشنبه) در قطعه نام آوران بهشت زهرا برگزار شد.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]در اين مراسم پيشکسوتان فوتبال کشور و علاقه مندان به ناصر حجازي اسطوره فوتبال ايران حضور داشتند.
علي پروين، علي فتحالله زاده، کريم باقري، پرويز مظلومي و علي رضا منصوريان از جمله پيشکسوتان حاضر در اين مراسم بودند.
هواداران ناصر حجازي در اين مراسم تنها اين اسطوره فوتبال ايران را تشويق کردند و ياد و خاطره او را زنده نگه داشتند.
عصر امروز نيز مراسمي در منزل ناصرحجازي با حضور پيشکسوتان و علاقه مندان به او برگزار خواهد شد.
مراسم اختصاصی اولین سالگرد مرحوم ناصر حجازی
.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
مراسم سالگرد مرحوم ناصر حجازی +گزارش تصویری
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
مراسم نخستین سالگرد درگذشت ناصر حجازی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) برگزار شد.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
كتاب زندگى «ناصر حجازى» منتشر شد
كتاب زندگى «ناصر حجازى» منتشر شد. به گزارش ايسنا، بيست و يكمين شماره از مجموعه كتاب هاى مفاخر ايران زمين كه به زندگى «ناصر حجازى» اختصاص يافته است، هم ز مان با اولين سالگرد درگذشت اين چهره ى مطرح ورزشى به چاپ رسيد. بنا بر اعلام، اين كتاب شرح مختصرى از زندگى مرد بلند آوازه فوتبال ايران است كه با موافقت و همكارى خانواده او تهيه و چاپ شده است. در مقدمه اين كتاب آمده است: مفاخر هر جامعه اى، سرمايه هاى ارزشمند و گران قدرى هستند كه بخش اساسى از فرهنگ و تمدن آن جامعه را تشكيل مى دهند.
برای تغییرنام کمپ استقلال
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
به گزارش سایت رسمی باشگاه استقلال، چنانچه خانواده مرحوم حجازی به طور کتبی رسما تقاضای تغییر نام کمپ باشگاه اسنقلال را داشته باشند مسئولان باشگاه استقلال آن را در دست بررسی قرار خواهند داد.
علی فتحالهزاده در گفتگو با مهر، اظهار داشت: هدف ما از نامگذاری کمپ باشگاه استقلال زنده نگه داشتن یاد مرحوم حجازی و خرسندی و رضایت خانواده آن مرحوم بود اما اگر ببینیم این نامگذاری باعث ناراحتی و مکدر شدن خاطر آنها میشود تغییر نام کمپ باشگاه استقلال را به طور جدی بررسی و در دستور کار خود قرار خواهیم داد.
البته خانواده محترم مرحوم حجازی اگر چنین خواستهای را دارند باید به طور رسمی و کتبی در اختیار باشگاه استقلال قرار دهند و ما نیز بلافاصله پس از دریافت درخواست کتبی آنها تغییر نام کمپ باشگاه استقلال را در دستور کار خود قرار داده و بررسی میکنیم.
بحث تغییر نام کمپ استقلال منتفی شد
کمپ، همچنان به نام حجازی
خبرگزاری فارس: پس از تماس تلفنی مدیرعامل استقلال با همسر ناصر حجازی مقرر شد کمپ این باشگاه به نام حجازی باقی بماند.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
به گزارش خبرگزاری فارس، سایت باشگاه استقلال نوشت: "علی فتحاللهزاده، مدیرعامل باشگاه استقلال روز گذشته و با توجه به صحبتهایی که مبنی بر درخواست خانواده ناصر حجازی، اسطوره فوتبال ایران برای برداشتن نام وی از کمپ اختصاصی استقلال مطرح شده بود با همسر اسطوره تماس گرفت تا صحت و سقم این مهم را از زبان خود وی جویا شود.
همسر اسطوره در این خصوص به فتحاللهزاده گفت اطمینان داریم که همچون گذشته با مدیریت خوب جنابعالی دیگر آن چه در تمرین استقلال رخ داد، تکرار نخواهد شد.
بهناز شفیعی افزود: برای خانواده ما مثل ناصر، استقلال در اولویت است و بیتوجه به نامها برای موفقیت این باشگاه مردمی بهترین آرزوها را خواستاریم و انتظار داریم که نه فقط در فضای کمپ که به نام ناصر حجازی است که در تمام آنچه به نام استقلال مطرح است، قدمت و شخصیت ریشهدار استقلال در نظر گرفته شود تا اصالت باشگاه محبوبمان همواره زبان زد خاص و عام باشد.
فتحاللهزاده هم در پایان افزود: کمپ ناصر حجازی با توجه به محبوبیت او متعلق به همه مردم است و با توجه به جایگاه او در قلب آنها بود که نامگذاری کمپ به نام حجازی صورت گرفته است. با صحبتهای انجام شده، کمپ اختصاصی باشگاه استقلال، کماکان به نام ناصر حجازی است و بحث تغییر نام آن منتفی است."
همسر مرحوم ناصر حجازی در تصاویری جدید
نشست نقد و بررسی کتاب ناصر حجازی عصر امروز با حضور همسر مرحوم ناصر حجازی در سرای اهل قلم برگزار شد.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
از شرق تا غرب دروازه
از 0 تا بی نهایت قلب هواداران
در چنگال عقاب آسیا
روزها آمدن و رفتند.گلرهای زیادی در دروازه استقلال ایستادند تا نوبت به مردی رسید که سالها بعد محبوب قلب هواداران آبی شد.سالها گذشت.سالها از دوران طلایی آن دروازه بان گذشت اما هر روز که گذشت بزرگی این اسطوره برایمان فزون تر شد...
ناصرخان روزی بی ادعا و بی توقع به استقلال امد.در هیبت جوانی کم حرف و کم سر و صدا پای به دروازه گذاشت.اما سالها بعد با غرور و افتخار از استقلال رفت.مردی که بارها با عکس العمل های خیره کننده اش دروازه رانجات داد و برد را برایمان تضمین کرد.با آبی محبوبش به افتخارات زیادی رسید.(تیم فوتبال نادر در دسته دوم باشگاههای تهران اولین باشگاه حجازی بود و از همان تیم به تیم ملی جوانان و تیم ملی بزرگسالان رسید. در سال ۱۳۴۸ به تاج پیوست و در همان سال اول، قهرمانی جام باشگاههای آسیا و جام تخت جمشید را با این تیم به دستآورد. وی تا پایان دوران بازیکنی خود بهجز یک سال و نیم در بین سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۸ که برای تیم شهباز بازی کرد و مدت کوتاهی پس از جام جهانی ۱۹۷۸ که با تیم منچستر یونایتد تمرین میکرد و ۵ بازی برای تیم ذخیرههای یونایتد انجام داد، در بقیه این مدت توپچی تاج و استقلال تهران بود و با این تیم چندین دوره قهرمانی در لیگ کشور، جام باشگاههای تهران، جام حذفی ایران و جام باشگاههای آسیا را جشن گرفت.)
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
بسیاری از قله های فنی در دروازه بانی را فتح کرد غافل از اینکه او مرد اخلاق و جوانمردی بود.همه به مسائل فنی این دروازه بان نگریستند غافل از اینکه این مرد قهرمان بیرون از مستطیل سبز نیز بود.الگوی همه در دوازه بانی بود غافل از اینکه الگویش پوریای ولی بود.دست خیلی ها را بیرون از مستطیل سبز گرفت فراتر از شوت هایی که در 90 دقیقه میگرفت.فوتبالیستی ماورای دیگر فوتبالیست ها بود اما هیچ وقت خود را برتر از دیگران تصور نمیکرد.از تهران به منچستر برای بازی به تیم منچستر یونایتد رفت.مدتی بود سپس برگشت به تهران.اوضاع با منچستر خیلی فرق داشت اما در بازگشت به تهران همان مرد خاکی قبل بود.نه یک شاهزاده نازپرورده که حس امر و نهی طلبی او را غرق کرده باشد.
سالها گذشت و چرخ روزگار وی را از دروازه به نیمکت استقلال رساند و او هنوز اسطوره اخلاق بود.همان تعصب به آبی ها را داشت.همان نهاد مبارزه با همشهری قرمز بود.هنوز خون آبی برای جنگ و پیروزی در رگ هایش جریان داشت.در استقلال،در محمدان بنگلادش و ...هر جا رفت برای آبی ها جنگید.برای به زمین زدن قرمز ها جنگید!با محمدان پیروزی را از لیگ قهرمانان آسیا حذف کرد!اما هنوز همان پهلوان قبل بود.هنوز همان جوانمرد گذشته بود و باز هم در اوج مسائل فنی بود.از بازیکنان و شاگردانش نبرد می طلبید اما هیچ وقت به کسی توهین نکرد.قبل از درخشش و گلزنی از شاگردانش جوانمردی می خواست.با نیمکت استقلال هم به اوج موفقیت رسید.باز هم اروپایی ها او را خواستند.گویا هر جا دست میگذاشت ناصر خان موفق بود.نمی دانم اروپایی ها عاشق مهارتش بودند یا عاشق اخلاق و پهلوانیش.
برای عشق آبی خود جنگید در حالیکه عشق آبی میلیون ها تیفوسی بود
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
و حالا که رفته است همان میلیون ها قلب برایش می تپد.رفت اما رد پایش روی خط دروازه و نفس گرمش روی نیمکت مانده است.هر کس در دروازه می ایستد یادش می آید روزی په مرد بزرگی اینجا هنرنمایی میکرده.هر که روی نیمکت می نشیند می داند چه اسطوره ای اینجا تیم را هدایت میکرده.
و نخواهد امد روزی که اسطوره آبی از قلبمان برود چون او همیشه با ماست.جسمش رففت ولی روحش از بالا بازی آیندگان را در آزادی می نگرد...
ناصرخان رفت چون اینجایی نبود...رفت چون جایگاهش فراتر از زمین مادی بود...رفت چون شخثیت معنویش فراتر از شخصیت مادیش بود...رفت چون زمینی نبود...آسمانی بود...
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
عقاب از شهر کلاغ ها پرید...دروازه بان از دروازه بهشت گذشت
متن شعر کليپ زيباي ناصر حجازي
كليپ زيباي حجازي چه غريبانه پخش شد!
باز هم مظلوميت حجازي...
كليپ زيباي حجازي چه غريبانه پخش شد!
در پايان مراسم پيراهن استقلال، پسر محسن حاجيلو كه ميكروفون به دست داشت از همه خواست با تشويقهاي خود استقلاليها را بدرقه كنند. ناگهان خود محسن حاجيلو ميكروفون را گرفت و گفت: «خواهش ميكنم، خواهش ميكنم سالن را ترك نكنيد، خواهش ميكنم كليپ حجازي را هم ببينيد، خواهش ميكنم، خواهش ميكنم...
با اين حال كليپ زندهياد ناصر حجازي در حالي پخش شد كه حدود سه، چهارم حاضرين سالن را ترك كرده بودند. همه ساكت و بيصدا كليپ بسيار زيباي حجازي را تماشا كردند. طرفداران حجازي با اشك و حسرت پيراهنهاي خود را در آوردند تا تصاوير آن زندهياد را كه در زير پيراهنهايشان حك كردهاند؛ به هواداران نشان دهند.
رضا يزداني خواننده كليپ حجازي با صداي خوب اشعار مهدي ايوبي را براي عاشقان حجازي كه در سالن مانده بودند، خواند:
* * *
مثل يه كوه تنها... مثل يه شعر ساده
آبيتر از رهايي... سركشتر از اراده
مثل يه مرد عاشق... مثل يه مرد خسته
تنها و دلسپرده... تنها و دلشكسته
همدست با سپيده... همراه با رفاقت
تن خسته از گذشتن... دل خسته از بريدن و...
ناگفته های همسر ناصر حجازی از اسطوره آبی ها
شفیعی تاكید كرده بود «تكراری نباشد» بنابراین سؤال بی سؤال. رفتیم به قلب خانه ای كه می گویند [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] محبوب [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] آنجا دل نكنده است وحتی ممكن است در لابی او را ببینی. خانم همسایه گفت: «[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]خان به سلام من جواب داد؛ با سر تكان دادن و بدون حرف.» شاید می خواستیم ببینیم چرا؟ چرا، هنوز به قول یكی دیگر، از آن پنجره وسط اتاق روبه كوچه همه چیز را می پاید؟
یک: عشق آن موقع [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] خیلی زیباتر بود
-همه چیز با این روزها فرق داشت حتی عشق و عاشقی. منزل پدری من در خیابان سهروردی بود. یادم می آید كه یك تراس كوچك داشتیم. ناصر آن موقع روزی یك بار از تمرین برمی گشت از امیریه می آمد و از زیر پنجره ما رد می شد. از دور یك دستی تكان می داد و می رفت، همین.
خانم شفیعی روی مبل یك نفره، كنار قاب عكسی از [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]ش نشسته، گذشته را ورق می زند؛ روز[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] دلدادگی. «ناصر دستی تكان می داد و می رفت.»
انگار چشم هایش جوان می شود؛ «وقتی می رفت اردو، نامه می داد. مثل حالا نبود كه تلفن باشد. خانه ما یك تلفن مشكی داشت كه فقط پدرم به آن جواب می داد، بنابراین گاهی دوری ما، خیلی طول می كشید...»
خیلی یعنی خیلی. خانم شفیعی می گوید: عشق آن موقع ها خیلی زیباتر بود...و هنوز مانده تا بغضش بتركد و اشك از گوشه چشمش بریزد بیرون.
دو؛ ازدواج كردیم
داستان ها قبلا گفته شده اند؛ اینكه: « از سال 48با هم در دانشگاه همكلاس بودیم. مترجمی زبان انگلیسی می خواندیم، اما ارتباطی وجود نداشت. آشنا شدیم و بعد...»
خانم شفیعی خوب و با جزئیات حرف می زند: دانشكده عالی ترجمه. روزهای قرارهای جمعی در كافه دانشگاه در جمع یكدیگر را می دیدیم، نه تنهایی.
من آن موقع 3 برادر مجرد در خانه داشتم. برادرهای آن دوره مثل این روزها بی بخار نبودند (می خندد). یادم می آید یك بار با دوستم رفتیم كافه نادری بستنی خوردیم. قیامتی به پا شد! خلاصه 6ماه در دانشگاه از دور یكدیگر را می دیدیم بعد از 6ماه هم به خواستگاری من آمد و ازدواج كردیم.
سه؛ آتیلا و دردسرهایش
از شفیعی درباره اولین عكس ها و خبرهای مشترك در آن روزها می پرسیم. كمی فكر می كند و ذهنش می رود روی جلدها:
- آقای ابوالفضل جلالی در كیهان ورزشی و دنیای ورزش مشغول كار بود و وقتی مطلع شد، نامزدی ما را اطلاع داد و خبرش را همه جا زدند.
آتیلا پیش ما نشسته. بحث به سمت او كشیده می شود: «ناصر 10سال اول زندگی ما نبود. وقتی آتیلا 6ماهش شد توانست او را ببیند؛ آن هم شاید چندروز. آن وقت ها دوران سختی را گذراندم آتیلا بچه نارسی بود كه وقتی به دنیا آمد، یك كیلو و 30گرم بود. مراقبت از او سختی های خودش را داشت. صبح ها سركار می رفتم و بعدازظهرها دانشگاه. وقتی به خانه بازمی گشتم مثل یك جنازه می افتادم. آتیلا هم تا صبح نمی خوابید. من تا صبح در بالكن می نشستم با یك دستم آتیلا را بغل می كردم و با دست دیگرم كتاب درسی ام را ورق می زدم. گاهی پاسبان ها رد كه می شدند داد می زدند خانم [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] خوابت نبرد آتیلا از دستت بیفتد! »
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]چهار؛ خانه ای ساختیم
گذشته شیرین است. زمان، زهر سختی ها را می گیرد و شیرین شان می كند، اما استثناهایی هم هست. خانم شفیعی می گوید: سختی های بنگلادش را فراموش نمی كنم.یك چیزی می گوید و ما یك چیزی می شنویم.
- ناصر از مخابرات زنگ می زد. تا می گفتم الو، می زد زیرگریه.
ماجرا مربوط به سال 1366 است؛ زمانی كه ناصرحجازی برای كار به هند و بنگلادش رفت.
- ناصر 5-4سال بنگلادش بود؛ آخر دنیا. دو بار رفتم آنجا، نمی شد تحمل كرد. آتیلا و آتوسا درس داشتند.
می گوید: به ناصر می گفتم برگردد. اما او می گفت: فكر می كنم چكم برگشت خورده و در زندانم. اینطوری خودش را آرام می كرد.
اما آن سختی ها، نتیجه هم داشت. خانم شفیعی دستمزد زحمت های ناصر را تبدیل به خانه ای كرد كه حالا تغییرشكل داده و در آن ساكن هستند.
-ناصر اهل ریسك نبود. دوست نداشت خانه مان را عوض كنیم. اما من این كار را كردم. آتیلا 17ساله بود، می گفت: بابا ناراحت می شه اما من كار خودم را كردم. اینجا، یك خانه 2طبقه كلنگی پیدا كردیم و آن را خریدیم و 20سال در آن زندگی كردیم. بعد هم با پول آپارتمان بچه ها اینجا را كوبیدیم و ساختیم...
پنج؛ مربی بالقوه
شما چقدر در زندگی فوتبالی همراه آقای حجازی بودید؟
- ما شب و روزمان فوتبال بود حتی در تلویزیون خانه ما جز فوتبال چیز دیگری نبود. وقتی یك نفر در بین جمع فوتبالی قرار بگیرد كه همسرش فوتبالی است، پسرش هم فوتبالی است و دخترش هم فوتسال بازی می كند چاره ای ندارد جز اینكه فوتبالی شود. البته ناصر هیچ وقت راجع به اینكه چه كسی می خواهد در ارنج تیم باشد، حرفی نمی زد اما خب درددل هایش همیشه با من بود. از نامردی ها، كم كاری ها و خیانت ها برایم می گفت.
«وقتی كلمه ارنج را به زبان می آورید معلوم است كه فوتبالی هستید.» آتیلا دنباله حرفمان را می گیرد: «مادرم امسال بین دونیمه بازی ها روی پیغام گیر موبایلم پیغام می گذاشت می گفت مگر شما نمی فهمید الان باید یك فوروارد بگذارید و دستور تاكتیكی می داد.»
خانم شفیعی: به نظر من همه مربی ها از دقیقه 80 مغزشان كلید می كند. (می خندد)
شش؛ گلایه تلخ ...
از شفیعی درباره فوتبالیست ها و شاگردان ناصرخان سؤال می كنیم.
- فرهاد مجیدی با اینكه به قطر رفته هفته ای یكبار با من تماس می گیرد. من اصلا از او انتظار ندارم اما بسیار بچه خوبی است. به من می گوید هر کاری داشتی به من بگو. با اینكه نیازی نیست اما همین كه تماس می گیرد، خوشحالم می كند. آقای مهدی رحمتی هرازگاهی زنگ می زند و حالم را می پرسد. علیرضا حقیقی با اینكه همیشه پرسپولیسی بود تا قبل از اینكه از ایران برود مرتب جویای حال من بود. البته در مراسم ناصر هیچ كدام از بازیكن های تیم نیامده بودند. هنوز هم برای من سؤال است که مگر می شود مربی آدم فوت كند و نروی در مراسمش شركت كنی. به نظر من معلم مدرسه هم كه فوت می كند باید بروی و یك تسلیت به خانواده اش بگویی. چندسال ناصر برایتان زحمت كشید؟ هرقدر هم در زمین بازی با شما بداخلاقی و سختگیری كرده باشد، مسئله ازدواج و مرگ مسئله ای است كه حتما باید در آن حاضر باشی.
هفت؛ داستان عجیب بوی عطر «الور»
حرف از مرگ كه می شود، لب و دهانمان را ور می چینیم. پاسخ خانم شفیعی اما متحیرمان می كند. جملاتی بین خیال و رؤیا و واقعیت... اما باوركردنی:
ما هنوز قبول نكرده ایم كه ناصر رفته است. وقتی باور نداری كه از دنیا رفته است و می دانی در خانه كنار توست خیلی هم به تو سخت نمی گذرد. می دانم ناصر با ما زندگی می كند. چندشب پیش با نوه ام (ارسلان) خوابیده بودیم یكدفعه بیدار شدم گفتم: ارسلان یادم رفت در خانه را قفل كنم. رفتم دیدم در خانه بسته است، یعنی حس می كردم ناصر پشت سرم است و او در را قفل كرده است. حواسش كاملا به من هست. (هرروز یك نفر به من تلفن می زند و خواب ناصرخان را برایم تعریف می كند.) یكی می گوید در خواب به من گفته است به نازی بگو تنها نیستی. من همیشه روی آن پنجره وسطی رو به پارك نشسته ام و تماشایشان می كنم.
او دقیقا با ما زندگی می كند. چند شب پیش، از خواب بیدار شدم برای ارسلان آب بیاورم، باورتان نمی شود انگار 10شیشه عطر الور كه همیشه به خودش می زد را در سالن خانه پاشیده بودند. ناصر را من می بینم، می آید، می رود، از او نمی ترسم. می خواهد با این كارها به ما بفهماند كه من هنوز هستم. البته خیلی هم خوب نیست.
وقتی شما حس می كنی همیشه عزیزت در خانه است، دیگر دلتنگ هم نمی شوی. مادر خدابیامرز من هم سال ها بعد از مرگش كنار ما بود. تاوقتی خانه را نكوبیده بودیم، بود. صبح به صبح می آمد روبه روی تلویزیون و با هم صحبت می كردیم. بعضی وقت ها همسایه ها فكر می كردند دیوانه شده ام یكدفعه سلام می كنم. خب، چه كار می كردم وقتی مادرم سلام می كرد، جواب نمی دادم؟!
پس از انصراف فيلمسازان مطرح
مستندسازان جوان فيلم ناصر حجازى را مى سازند
پس از انصراف حسن فتحى از ساخت مستند زندگى ناصر حجازى و پيشنهاد به مازيار ميرى اين كارگردان نيز از ساخت اين مستند انصراف داد و قرار است دو مستندساز جوان كارگردانى اين فيلم مستند را به عهده بگيرند.
بهناز شفيعى همسر زنده ياد ناصر حجازى با اعلام اين خبر در توضيح دلايل انصراف مازيار ميرى از ساخت اين فيلم مستند گفت: مازيار ميرى به عنوان يكى از گزينه هاى پيشنهادى براى ساخت اين فيلم مطرح بود و صحبت هاى اوليه نيز انجام شده بود اما ايشان به دلايل كارى خيلى زود اعلام انصراف كردند.وى در ادامه افزود: پس از قطعى شدن انصراف آقاى ميرى با دو مستند ساز جوان صحبت كرديم و قرار شد پيش طرح ساخت اين مستند را ارائه دهند و در صورت پذيرش پيش طرح ساخت اين فيلم مستند را آغاز كنند. در همين راستا مازيار ميرى نيز اعلام آمادگى كرد كه در كنار اين دو مستندساز خواهد بود و به نوعى كار اين دو مستندساز را تاييد كرد.همسر زنده ياد ناصر حجازى در ادامه صحبت هاى خود با اشاره به اين مطلب كه در صورت پذيرش طرح از سوى خانواده اين قهرمان آبى پوش فيلمبردارى را آغاز مى كند گفت: آنچه براى من در ساخت اين مستند اهميت دارد در درجه نخست اين است كه شان و موقعيت ناصر حجازى به عنوان يك چهره ورزشكار در اين فيلم مستند حفظ شود. چراكه ايشان به عنوان يك چهره ورزشى همواره به عنوان الگو براى جوان ها مطرح است و نمى خواهم فيلم به گونه اى باشد كه چهره ديگرى غير از آنچه ناصر به خاطر آن شناخته شده است نشان داده شود.بهناز شفيعى در پايان افزود: من انتظار يك فيلم مستند داستانى پر قدرت را دارم كه از جهت شخصيت و جايگاه اجتماعى ايشان به درستى به تصوير كشيده شود . البته ناگفته نماند كه اين دو جوان مستند ساز به كار خود وارد هستند و در صورتى كه پيش طرح اين مستند مورد قبول واقع شود ساخت اين فيلم مستند به زودى آغاز مى شود و قصد دارم اين فيلم به مناسبت روز تولد ناصرحجازى كه ۲۳ آذرماه است آماده نمايش شود.لازم به ذكر است پيش از اين كيومرث پوراحمد قصد ساخت اين مستند را داشته است اما به دليل عدم آشنايى و علاقه به فوتبال از ساخت آن انصراف داد در ادامه مذاكرات براى ساخت اين مستند با حسن فتحى انجام شد اما با اين فيلمساز هم به نتيجه نرسيدند و در نهايت قرار است دو مستندساز جوان ساخت اين مستند را به عهده بگيرند.
خانواده حجازی و پرستو صالحی در کمک به زلزله زدگان + تصاویر
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
این هم به عشق اسطوره تکرار نشدنی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]این عکس مربوط به سال ۱۳۵۲ است که ناصرخان با همکلاسی خود ازدواج نمود .آن مرحوم وقتی ۲۲ سال داشت با خانم بهناز شفیعی ازدواج کرد. این عکس متعلق به روزی است که آنها برای امضای عقدنامه به محضر رفتند. ناصر حجازی همیشه تاکید می کرد همسری مهربان دارد و بارها گفته بود، از زندگی اش کاملا راضی است .
شناسنامه مرحوم ناصر حجازی+عکس
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] ناصر حجازی متولد سال 1328 در تهران بود.
این اسکنی از صفحه اول شناسنامه مرحوم حجازی است. همانطور که در عکس نیز دیده می شود شناسنامه صادره از تهران است. نام پدر اسطوره فوتبال ایران علی اکبر بود و نام مادر او ربیعه.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]۱۶ ماه از پرواز اسطوره ملی ایران به آسمانها می گذرد . اسطوره ای که کماکان در اذهان و قلب مردم کشورش جای دارد و هر از گاهی برغم نبودنش ، صحبتهای وی و تفکراتش نقل محافل است و حتی باعث شده است تا از مکتبی تحت عنوان ” مکتب ناصر حجازی ” اسم برده شود .
در این مدت یکی خود را از مکتب حجازی می داند ، یکی دیگر نقد میکند که فلانی از مکتب حجازی نیست و دیگری ادعا دارد که حجازی مکتبی نداشت و … اما واقعیت آن است که از خداحافظی ناصر حجازی با دوستدارانش ، زمان زیادی نمی گذرد و همه با مراجعه به حافظه خود ، بیاد دارند که حجازی چرا اسطوره بی بدیل فوتبال ایران شد . جایی که خانواده وی سکوت کرده اند و ترجیح می دهند که قضاوت در ارتباط با مرد اول خانه بر عهده مردم باشد ، مردمی که حجازی ، نام و آوازه اش را بعد از پروردگار از آنها می دانست و آنها با ابراز محبت خود ، نشان دادند که مالکین اصلی حجازی هستند تا اشخاص نگویند که حجازی مکتب ندارد .
زندگی حجازی همان صداقت وی بود ، زندگی حجازی نخوردن نان به نرخ روز بود، زندگی حجازی پشت پا زدن به مادیات و نادیده گرفتن منافع شخصی اش بود ، زندگی حجازی آن بود که در زمان ضعف دوستانش ، به یاری آنها می شتافت تا نشان دهد که رفیقانش را برای روزهای سخت می خواهد نه روزهایی که سلامتند تا با مدح و ستایش آنها بدنبال سوء استفاده شخصی باشد ، زندگی حجازی پرهیز از چاپلوسی بود ، زندگی حجازی همراهی با مردمش بود ، زندگی حجازی پرهیز از دخالت در زندگی خصوصی دیگران بود ، زندگی حجازی دوری از ریا و عوامفریبی بود ، زندگی حجازی … آری ، حجازی اینچنین رفتار کرد تا بسیاری راه و وروش زندگی وی را مکتب بر شمارند تا آنجا که بسیاری از بزرگان ایران زمین ، بعد از مرگش ، از بزرگی اسطوره فراموش نشدنی وطنشان سخن بگویند .
اما در مکتب حجازی بودن … ساده و آسان نیست . راهی است سخت دشوار که بسیاری توان حرکت در چنین مسیری را ندارند. مکتبی که برآمده از عشق است ، عشق به خالق هستی ، عشق به خاک وطن ، عشق به مردم یک سرزمین و … و عشق به ذات پاک فوتبال .
در این روزها ، نام ، اعتبار و محبوبیت بی اندازه ناصر حجازی برای بسیاری وسیله ای شده است جهت پیشبرد اهداف شخصی خود یا دیگران ، به هر طریق و هر دروغ . اجازه دهید تا مردم ، مردمی که در دوران بیماری وی با اشکهای پاک و خالص خود از خدایشان ، شفای حجازی را خواستار بودند راجع به او قضاوت کنند ، قضاوتی که سالیان سال است به نیکی در ارتباط با ناصر حجازی شکل می گیرد و حجازی را محبوب و مجذوب میلیونها ایرانی ساخته است تا رفتارو نگرش وی به جهان ، امروز مکتبی باشد بنام ” مکتب ناصر حجازی ” .
قلعه نویی بعد از ۱۶ ماه سر مزار زنده یاد حجازی رفت
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
امیر قلعه نویی که به مراسم سالگرد داود جورابلو ، لیدر سابق استقلال رفته بود ، سر مزار ناصر حجازی رفت و برایش فاتحه فرستاد.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
به گزارش مراسم سالگرد داود جورابلو امروز در قطعه نام آوران بهشت زهرا برگزار شد . در این مراسم که برای بزرگداشت یاد یکی از لیدرهای استقلال برگزار شده بود ، امیر قلعه نویی هم حاضر بود. سرمربی استقلال با حضور در قطعه نام آوران این فرصت را بدست آورد تا پس از 16 ماه ، سرانجام بر سر مزارزنده یاد ناصر حجازی حاضر شود و برای او فاتحه ای بخواند.از دیگر حاضرین در این مراسم سالگرد ، پرویز مظلومی بود که البته با قلعه نویی روبرو نشد.
حضور غیرمنتظره خانواده حجازی در یک کنسرت+ تصاویر
حمید عسگری بار دیگر در سالن میلاد نمایشگاه میلاد روی صحنه رفت تا دوستدارانش را باز هم پس از مدتها غافلگیر کند.
باران شدید همه را غافلگیر کرده بود و باعث شده بود ترافیک شدیدی در ورودی نمایشگاه بین المللی به وجود بیاید. همین باعث شد کنسرت به جای ساعت ۲۱:۳۰ که روی بلیت نوشته شده بود، ۲۲:۱۵ آغاز شود.
ابتدای کنسرت چراغهای سالن خاموش شد و نوازندگان یکی یکی روی سن آمدند. یک به یک پشت سازها ایستادند تا اینکه رسید به آقای خواننده. البته خواننده استقلالی این بار شلوار و شال قرمز رنگ پوشیده بود. خودش هم فهمید که تماشاگران از تیپ سرخش متعجب هستند. برای همین گفت: «همه میدونن من استقلالیام. این لباسهای قرمزی رنگی که پوشیدم هم داستان داره.»
تک نوازیهای نیما وارسته
بابک ریاحیپور نوازنده گیتار بیس و نیما وارسته رهبر ارکستر از شناخته شدهترین اعضای بند حمید عسکری بودند. بابک ریاحیپور به سبک همیشه یک گوشهای ایستاد و آرام سازش را زد. البته چند باری که در قطعات آرام کنسرت برف مصنوعی از آسمان میبارید، عصبانی شد.
برف روی دفتر نتش ریخته بود و نتها را نمیدید. برای همین اصلا جایش را عوض کرد و به یک گوشه دیگر سن رفت. برخلاف او نیما وارسته حسابی سر و صدا کرد. در بعضی از قطعات آلبوم کنار حمید عسگری ایستاد و ویولن زد.
حتی جایی از کنسرت هم حمید عسگری و اعضای ارکستر گوشهای نشستند تا آقای اهنگساز، قطعهای از یانی را با ویولن بزند. قطعهای که با ریتم تند آن را نواخت و بعد از پایان آن عرق از صورتش میچکید.
تقدیم به ناصر حجازی
در میانههای کنسرت ناگهان همه چراغها خاموش شد. یک نیمکت و چند درخت مصنوعی را روی سن آوردند. اینجا بود که حمید عسکری بالاخره پرده از راز سرخپوشیاش برداشت: «یک بار بزرگی به من گفت تا وقتی پرسپولیس قوی نباشد، استقلال هم معنایی ندارد.
همه شما میدونید اون بزرگ کیه. از همه خواهش میکنم به افتخار خانواده این اسطوره که الان کنار ما هستندف یک دقیقه دست بزنید». اینجا بود که آتیلا حجازی و بهناز شفیعی به عنوان دو نفر از اعضای خانواده حجازی از روی صندلیشان بلند شدند.
انها رو به مردم تعظیم کردند و در این هیاهو بود که اهنگ «ستاره» شروع شد. آهنگی که عسگری ان را به ستاره فوتبال ایران تقدیم کرد: «ناصر حجازی». این بار حمید عسگری کاری به قلعه نویی ندشات. او که هر بار به خاطر حمایت از حجازی، کنایهای را نصیب قلعه نویی میکند، این بار حرفی نزد.
جیغ بزنید
«لطفا سی ثانیه جیغ بزنید». این درخواست حمید عسگری از تماشاگران کنسرت بود. هر وقت کسی را معرفی میکرد یا اینکه از کسی تشکر میکرد این درخواست را از تماشاگران داشت. او در این کنسرت اهنگهایی از سه آلبوم «کما»، «کما۲» و «کما۳» را خواند. جالب اینکه غیر از اسم آلبومهای او، ملودی آهنگها هم شباهت زیادی با هم داشت.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
بیاد ناصر خان
love::love::love::
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
در بازی مردانگی نامردها بازنده اند
ناصر حجازی ها ولی تا مرگ دنیا زنده اند
در بازی مردانگی دروازه بان ها گل زنند
با مردی و مردانگی تا قلب مان پل می زنند
در بازی مردانگی سر خم نمودن یک خطاست
با دیدن نا داوری صد کارت گرفتن هم رواست
در بازی مردانگی محبوبیت با رنگ نیست
محبوب آنی می شود که زیر بار ننگ نیست
76هفته از آخرین پرواز عقاب گذشت...
بیاد ناصر خان حجازی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
فدراسيون آمار و تاريخ فوتبال جهان اعلام كرد؛
حجازى و عابدزاده در رده ۱۳۴ و ۱۶۶ بهترين دروازه بانان جهان
دو بازيكن اسطوره اى فوتبال ايران در تازه ترين رده بندى بهترين دروازه بانان جهان در رتبه هاى ۱۳۴ و ۱۶۶ قرار گرفتند. در تازه ترين رده بندى بهترين دروازه بانان جهان كه براى مدتى طولانى دروازه خود را بسته نگه داشتند،
مرحوم ناصر حجازى در رده ۱۳۴ قرار گرفت.
وى كه در قبل و بعد از انقلاب اسلامى، مرد شماره يك تيم ملى ايران بود، در سال ۱۹۷۵ به عنوان سنگربان استقلال به مدت ۵ ماه (۸۳۷ دقيقه ) اجازه ورود هيچ توپى را به دروازه اش نداد.
در اين رده ايويكا كرالى، دروازه بان اسبق يوگسلاوى و عضو پيشين پارتيزان بلگراد با چهره فقيد كشورمان هم رتبه شده است.
همچنين احمدرضا عابدزاده، ديگر دروازه بان بزرگ تاريخ ايران در اين گزينش صاحب رده ۱۶۶ شد.
وى در سال ۱۹۹۵ به مدت ۸ ماه (۸۰۲ امتياز) درون دروزاه پرسپوليس سنگرش را از گل مصون نگه داشت.
در اين رتبه توماس توويدل (انگليس) و خوزه مندوزا ايسمونس (پرو) با وى هم رده هستند.در اين گزينش چند سنگربان شاغل در ادوار گذشته ليگ ايران نيز صاحب رده شده اند. رضا قفلساز، دروازه بان اسبق پاس تهران در سال ۱۹۷۳ به مدت ۳ ماه (۷۴۵ دقيقه) گلى دريافت نكرد. وى به همين دليل در پله ۲۴۵ جاى گرفته است. پاتريك بونر از ايرلند نيز با وى در اين رده شريك است.آرمناك پطروسيان، دروازه بان ارمنستانى پيشين سپاهان اصفهان در رده ۳۶۰ ( ۷۰۴ دقيقه) جاى گرفته است. وى در سال ۲۰۰۱ به مدت ۲ ماه مانع ورود هر گونه توپى شد.محمدرضا مهربانى دروازه بان پيشين برق شيراز نيز در پله ۴۰۵ جاى گرفته است. وى در سال ۱۹۹۷ به مدت ۴ ماه (۶۸۵ دقيقه) گل نخورد. در اين رده توماس جكسون (انگليس) ، آندريس فان ديك (هلند)، ليدو وييرى(ايتاليا) ، الحادرى (مصر) و آندجليكو دجوريچ (صربستان ) با وى هم رده هستند.همين سنگربان يك بار ديگر در سال ۱۹۹۲ به مدت ۴ ماه (۶۷۰ دقيقه) گل نخورد و در پله ۴۵۵ ايستاد.در اين فهرست
جرالدو پريرا دماتوس فيليو معروف به «مازاروپى» دروازه بان اسبق واسكودوگاما بهترين دروازه بان جهان محسوب مى شود. وى در سال ۱۹۷۷ به مدت ۴ ماه(۱۸۱۶ دقيقه ) اجازه ورود هيچ توپى را به سنگرش نداد.
پس از وى نواف خالد، دروازه بان كويتى القادسيه در سال گذشته ميلادى به مدت ۱۱ ماه (۱۴۵۳ دقيقه) هيچ گلى دريافت نكرد. از اين رو در رده دوم جاى گرفته است.
ثابت ال باطل ، سنگربان مصر در سال ۱۹۷۵ به مدت ۸ ماه (۱۴۴۲ امتياز) گل نخورد و در اين فهرست جهانى سوم شده است.
از یادها نخواهند رفت آنان که بر قلبها حکومت می کنند.
.
.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
روزها حقیرتر از آنند که بهانه ای برای از یاد بردنت باشند…
تولدت مبارك اسطوره
.
.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
تصویر تاریخی از اسطوره دروازه بانی استقلال
تصویری که می بینید، عکسی کمتر دیده شده از ناصر حجازی اسطوره فقید فوتبال ایران است که به سالهای جنگ برمی گردد و زمانی که وی در زمین های خاکی و در نقش یک مهاجم فوتبال بازی می کرد.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
مرحوم حجازی در زمان بازیگری اش در تیم فوتبال شهباز نیز در نقش مهاجم و در بازی رسمی نیز به میدان رفته بود.
بیاد اسطوره...
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
.................................................. ...............
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
یک روایت تلخ / حجازی اینگونه رفت...
ایران - فرازنیوز: وقتی برای بستن در بطری آب از تهرانی (کارمند باشگاه) کمک خواست, طاقت نیاوردم. از اتاق زدم بیرون. ...
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
به گزارش فرازنیوز(faraznews.com)، ناصر حجازی در اسلواکی به عنوان سرمربی دی استرادا مشغول به کار بود که دردی عجیب در پای چپش او را به دکتر کشاند. آدمی نبود که با هر کسالتی سراغ دکتر را بگیرد و زبان به گله و شکایت بگشاید.
اما دردی که از لگن شروع میشد و به پایین تیر میکشید، امانش را بریده بود. پزشکان در همان اسلواکی تشخیص خود را داده بودند و به اطرافیانش گفته بودند، اما خودش هنوز نمی دانست.
به توصیه آنها و با اصرار خشایار محسنی (مالک دی استرادا) به ایران آمد تا معاینات دقیق تری روی پایش بشود. میگفت: از سرمای اسلواکیه. این زمستان خیلی سرد بود. در زمین تمرین هم که باد میاد و به سرما زدگی پهلویم بی توجهی کردم. گاهی از درد شبها خوابم نمیبره و گاهی درد پایم رو فلج می کند. میگفت سیگارهم اذیتش میکند. دیگر نمیتواند دودش را تحمل کند و مدتی است آن را کنار گذاشته.
وقتی اینها را میگفت، چیزی پشت چشمهای آتیلا میلرزید، اما هرگز حرفی نمیزد. خشایار خیلی خصوصی ماجرا را به من گفت. حقیقت خیلی وحشتناک تر آن چیزی بود که تصورش را بشود، کرد. مردی که سالها با کت بلیزر، دست نیمه در جیب شلوار و نگاه سربالا به افق های دور، شکست ناپذیر و غرورانگیز جلوه میکرد، حالا در برابر دردی کهنه و زخمی «تازه سر باز کرده»، قامت خم میکرد.
چین های عمود بر ابروهایش، کم کم جای خود را به چین های موازی روی پیشانی اش داده بودند. هرگز نمیخواست سرش را خم کند و درد به ناچار کمرش را خم کرده بود.
وقتی در تهران روی تخت معاینه دراز کشید،دکتر خیلی زود همان چیزی را فهمید که همکاران اسلواکش تشخیص داده بودند. کبودی که از پشت قسمت چپ لگن شروع شده بود و به بالا و پایین گسترش یافته بود. پزشکان بستری شدن را تجویز کردند برای معاینات دقیق تر. اما خوابیدن برای اویی که سالها ایستاده بود، کاری دشوار می نمود.
وقتی که تشخیص ها جایی برای شبهه نگذاشت، خودش هم فهمیده بود که این دردِ جانکُش و قدیمی در پایش، آمده که از پای درآوردش.
تلفن «توفان» دوست قدیمی ناصرخان و بغضی که در گلویش بود روزها را غیرقابل تحملتر میکرد.
بیمارستان کسری... اولین بستری شدنش. آتیلا بیرون اشک میریخت و قبل از رفتن به اتاق آنها را پاک می کرد. آن روز وقتی آتیلا برای فرهاد تعریف کرد که دکترها حتی امید به زنده ماندنش تا 6 ماه آینده نمیدهند، چشمهایمان خیره به لب های او مانده بود. باورمان نمیشد که چه میگوید.
گفت که سرطان – این سرطان لعنتی – مدتهاست که در دلش جا خوش کرده. از تهران تا مشهد و تبریز و دونایسکا استردا همه جا با او بوده و ذره ذره در سکوت جانش را خورده است.
علی جباری، جواد قراب و اکبر کارگرجم هم خودشان را رساندند. باورشان نمیشد کسی که روزی پشت سرشان مثل شیر می ایستاد و نعره اش تا 18 قدم حریف همه را میلرزاند، حالا روی تخت سفید نای بلند شدن ندارد.
قلعه نویی از طریق دوستان مشترک تماس گرفت. میدانست حضورش میتواند باعث تنش هایی شود که برای حال حجازی خوب نیست.
باشگاه دی استرادا به او اطمینان داد که منتظر سلامتی اش می مانند. خشایار محسنی که خود در وین پزشکی خوانده، میدانست که تنها حفظ روحیه میتواند حجازی را بیشتر سرپا نگه دارد. بازیکنان و شاگردان اسلواکیایی و ایرانی اش برای پیام فرستادند و برای سلامتی اش دعا کردند. نامه سرآلکس فرگوسن که به کوشش جاوید فراهانی – یک خبرنگار ایرانی در لندن - از بیماری حجازی مطلع شد هم به او روحیه ای مضاعف بخشید.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
توصیه به شیمی درمانی بود. بعدها گفت که اگر به خودش بود، تن به شیمی درمانی هم نمیداد فقط بخاطر خانواده اش این کار را میکند و بعد تا مدتها به هیچ عکاسی اجازه نداد عکسش را بگیرد. میگفت دلش نمیخواهد چهره ی ای که دوستدارانش همواره از او را دیده اند، شکسته شود. میدانست که صلابت گذشته از تصویرش دور شده، از این رو آینه های خانه از او قایم میکردند.
اما ناصر دوباره بلند شد. دوباره کمر راست کرد. روحیه اش برگشت. چند دقیقه ای تا شروع بازی با الجزیره مانده بود به شدت درگیر مقدمات بازی بودیم. سایه اش در تاریک و روشن تونل پدیدار شد. آرام آرام از پیچ تونل پیچید. نحیف از رنج و درد شیمی درمانی. کلاه لبه دارپشمی به سرگذاشته بود و با کاپشن نیم تنه ای که هر دو مشکی بودند، یادآوری میکرد که هنوز خوشپوش ترین فوتبالی است که میشناسیم. انگار دلش برای روزهایی تنگ شده بود که در همین تونل خودش را گرم میکرد تا به زمین برود. تا آن 30 متر تا درِ رختکن را بیاید, حجازی جوان 4 بار رفت و برگشت این مسیر را استارت زده بود. ولی حالا سخت بود...
آمد تا یک بار دیگر روی نیمکت های چوبی توی آن رختکن های نمناک و کم نور بنشیند. دلش میخواست یک بار دیگر بوی نمی را که با بوی عرق تن بازیکن ها و عطر چمن تازه مخلوط شده به ریه های زخم خورده اش بکشد. یک بار دیگر... یا شاید آخرین بار...
آخرین بار که به باشگاه آمد موهای سرش درآمده بودند. کم پشت و کوتاه. دایم عطش داشت. بطری آب معدنی کوچکی که همراهش بود را به سختی حمل میکرد. میگفت این دستم بالا نمی آد. خیلی اذیتم میکنه. به دکتر گفتم حتی اگه شد عصبشو قطع کنه، قطع کنه که اقلا شبا بتونم بخوابم.
یاد اون صحنه افتادم که تو جام جهانی آرژانتین از درد کتف اخمهایش توی هم میرود. اما باز هم ادامه میدهد...
در تمام این سالها که از نزدیک میشناختمش حجازی برای من اسطوره نبود، چون اسطوره ها دست نیافتنی هستند؛ او انسانی بود مثل ما که روح سرکش و بزرگی داشت.
وقتی برای بستن در بطری آب از تهرانی (کارمند باشگاه) کمک خواست, طاقت نیاوردم. از اتاق زدم بیرون. باورم نمیشد. این همون ناصر خانه که با ضرب دستش توپ پشت خط وسط زمین پایین میومد، حالا حتی در پلاستیکی بطری آب هم براش بد قلقی میکنه؟
دیوانه کننده بود، اما نمیشد چیزی گفت. وقتی خودش گفت: «من که میدونم امروز فردا رفتنی ام، گفتم اقلا حرف دل مردم رو بزنم و برم...» حتی سکوت بی انتهای حاضرین هم نمیتوانست از سنگینی فضا کم کند.
خودش سکوت را شکست و گفت: میخوام برم بالا، اگه میشه بیاین در این آسانسور رو باز کنین که خیلی سنگینه.
یکی از همکاران پیشقدم شد تا همراهیش کند. آخرین بار بود که دیدمش، خداحافظی کردیم در را بستم و آسانسور بالا رفت... بالای بالای بالا...
۲ سال از مرگ عقاب پرکشیده آسیا گذشت
مرحوم حجازی: من و پروین محبوب مردمیم، چون به جوانان بها میدهیم
عقاب پرکشیده آسیا که هیچگاه به وی مجال هدایت تیم ملی ایران داده نشد میگفت: مردم من و پروین را به این خاطر خیلی دوست دارند و محبوبیم که به جوانان فرصت خودنمایی میدهیم.
به گزارش [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]، دوم خرداد (فردا) سالگرد درگذشت اسطورهای از فوتبال ایران است که در دوران حیات خویش به صراحت لهجه در گفتار مشهور بود و همواره تلاش داشت در نهایت ادب و احترام، انتقادات را بر زبان آورد و اهل ملاحظهکاری و سیاسی بازی نباشد.
همان چهرهای که در دوران جوانی خیلی زود توسط رایکوف به عنوان پدیده دروازهبانی ایران کشف شد، با سنی کم به تیم ملی آورده شد تا مدارج ترقی را با حضور در مسابقات متعدد ملی و باشگاهی بپیماید.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
او حتی در دوران مربیگری نیز افتخارات قابل توجهی کسب کرد. حجازی که خود در سنی کم، دیده شد و مجال خودنمایی یافت، در زمانی که مربیگری کرد، کاشف استعدادهای بزرگی شد که علی دایی، رحمان رضایی از این جمله بودهاند.
دو سال قبل، ساعت 10:55 صبح روز دوشنبه 2 خرداد سال 1390 در بیمارستان کسری تهران، غوغایی بپا شد. حجازی، این عقاب اسیر بیماری شده فوتبال آسیا که نزدیک به 18 ماه از سرطان ریه رنج میبرد، چشم از جهان فرو بست و فوتبال ایران را تنها گذاشت.
اسطورهای که به خاطر صریح و رک بودن، نزد هواداران فوتبال کشور محبوبیت کسب کرد، حتی در دوران بیماری خویش نیز همچون گذشته رفتار کرد و بیش از پیش دل دوستداران واقعی ورزش را به دست آورد تا تاریخ سهشنبه 3 خرداد، مراسم تشیع پیکرش، در ورزشگاه آزادی و بهشت زهرا، در عین تلخی، به یکی از فراموشنشدنیترین روزهای مهم ورزش ایران تبدیل شود.
*حجازی که بود؟
حجازی، عقاب 185 سانتیمتری آسیا 23 آذر سال 1328 در خانوادهای با 4 خواهر و یک برادر در خیابان آریانا سابق و مالکاشتر امروزی چشم به جهان با اصلیتی آذری گشود.
پس از گذراندن دوره دبستان در مدرسه هخامنش دوره دبیرستان
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
در مدرسههای ابومسلم، سعادت، سینا، سهند و شرق، شور و شوق فراوان خود را به ورزش در فوتبال و بسکتبال نشان داد. وقتی در دبیرستان ابومسلم درس میخواند، در پست گوش راست و دروازهبانی بازی میکرد. همچنین در تیم بسکتبال این مدرسه نیز حضور داشت.
وی در مصاحبههایش با رسانههای کشور بارها از دوران نوجوانی و جوانی به عنوان ایامی که در شکلگیری دوران حرفهای اش در ورزش نقش داشتند، یاد کرد. در یکی از همین گفتوگوها گفت:
فوتبال را فقط به صورت تفریحی دنبال میکردم. رشته اصلی من بسکتبال بود. حتی برای تیم جوانان بسکتبال ایران هم انتخاب شدم. ماجرا از اینجا شروع شد که روزی با دوستان به تماشای بازی آموزشگاهی که تیم مدرسه ما هم در آن شرکت داشت رفتیم. در همان روز دروازهبان تیم مدرسه ما آسیب دید. مربی تیم مرا صدا زد و گفت ناصر بیا درون دروازه بایست من هم گفتم آقا اصلاً من نمیتوانم. من فقط گاه و بیگاه فوتبال بازی میکنم آن در زمین و نه دروازهبانی! مربی دست بردار نبود و میگفت تو قد بلند داری و بسکتبالیست هم بودی حتماً میتوانی چند توپ هوایی رو بگیری. خلاصه با اصرار مربی و با ترس و لرز و دلهره رفتم درون دروازه. آن روز برای من یک روز به یاد ماندنی و خاطرهانگیز است. خودم هم باورم نمیشد که چرا با وجود آنکه برای اولین بار درون دروازه ایستاده بودم ، اینقدر خوب توپ میگرفتم. بازی که تمام شد همه تماشاگرانی که برای دیدن مسابقه آماده بودن تشویقم کردند.
*توجه به تحصیلات دانشگاهی در کنار ورزش
اسطوره فوتبال ایران در کنار ورزش از تحصیل هم غافل نبود. در دورانی که بخش قابل توجهی از ورزشکاران کشور در کنار پرداختن به آمادهسازی جسم و فعالیتهای ورزشی، تلاش و تکاپوی زیادی نیز در عرصه ورزش نیز داشتند، او در سال 1350 وارد مدرسه عالی ترجمه شد و لیسانس زبان انگلیسی گرفت.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
در ایام جوانی و دوران فعالیتهای مربیگری، از معدود مربیان ایرانی بود که در کنفرانس های مطبوعاتی با رسانههای خارجی، بدون مترجم حضور مییافت و در گفتوگو با خبرنگاران خارجی، نقطه نظر خویش را عنوان میکرد.
برخورداری از این قابلیت به او کمک زیادی کرد تا در دوران بازیگری، امکان راهیابی به تیم منچستریونایتد انگلیس و محمدان بنگلادش را پیدا کند.
در ایام مربیگری نیز او با تسلط به انگلیسی، تیم محمدان بنگلادش را هدایت کرد و در مقاطعی نیز مذاکراتی برای همکاری در ممالکی همچون امارات متحده عربی و چین را انجام داد.
حجازی که خود در 2 عرصه ورزش و تحصیلات،چهره ای موفق بود، همین رویه را نیز در خانواده خویش تعمیم داد تا جایی که آتیلا و آتوسا، 2 فرزندش در زمینه تحصیلات و ورزش به مدارج قابل توجهی رسیدند.
*شروع فعالیت عقاب
فعالیت جدی و اساسی عقاب پرکشیده فوتبال ایران و آسیا، در اصل از تیم نادر در دسته دوم باشگاههای تهران آغاز شد. او در اواخر دهه 40 از طریق همین تیم به تیم ملی جوانان و تیم ملی بزرگسالان رسید. در سال 1348 به استقلال (تاج سابق) پیوست و در همان سال اول، قهرمانی جام باشگاههای آسیا و لیگ ایران (جام تخت جمشید) به دست آورد.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
وی تا پایان دوران ورزشی خود به عنوان بازیکن، به جز یک مقطع کوتاه در سال 1356 که برای تیم شهباز بازی کرد، عضو استقلال بود با این تیم قهرمانی لیگ، جام باشگاههای تهران، جام حذفی و جام باشگاههای آسیا را کسب کرد.
حجازی اولین بازی ملی خود را در 22 شهریور 1348 در آنکارا مقابل تیم ملی پاکستان انجام داد که ایران 4 بر 2 پیروز شد. آخرین بازی ملی او نیز در سال 1359 و در بازی ایران و کویت انجام گرفت و بعد از آن به دلیل قانون عجیبی به نام «قانون 29 سالهها» در شرایطی که تازه 30 ساله شده و در اوج توانمندیهای دروازهبانی بود، از ادامه همکاری با تیم ملی بازماند.
به این ترتیب شمار بازیهای ملیاش در عدد 62 ثابت باقی ماند. او در مدتی بالغ بر 11 سال حضور 2 قهرمانی آسیا در جام ملتهای 1972 و 1976 و یک عنوان قهرمانی بازیهای آسیایی 1974 را کسب کرد.
در جام جهانی 1978 آرژانتین مقابل هلند، اسکاتلند و پرو سنگربان ایران بود و در المپیک 1972 نیز حضور داشت.
در مورد این چهره اسطورهای نکات قابل ذکر زیاد است. نکاتی که تاکنون در رسانههای گوناگون کشور به آن اشاره شده است. اما 2 مورد کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
حجازی در سال 1356 که برای یک مقطع کوتاه از استقلال دور شد و در تیم شهباز فعالیت کرد، حتی به عنوان بازیکن داخل میدان و نه در درون دروازه، درخشید و حتی گل نیز زد.
همین توانمندی بالای او بود که در برخی از پیکارهای دوستانه دوران بازنشستگی، علاوه بر دروازهبانی، به عنوان هافبک یا مهاجم به میدان میآمد.
نکته دیگر شور و شوق فراوانش برای تصدی پست سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران بود که با وجود حضور در تیمهای محمدان بنگلادش، شهرداری کرمان، بانک تجارت ، سپاهان، اسقلال (2 دوره)، ذوب آهن اصفهان، استقلال رشت، ماشین سازی تبریز، استقلال اهواز، نساجی قائمشهر، داشتن کارنامهای روشن در عرصه مربیگری و تجارب ارزشمند بینالمللی، هیچگاه به آرزویاش برای هدایت تیم ملی نرسید و در مصاحبههایش نیز به آن اذعان داشت.
*یک مصاحبه منتشرشده
حجازی در دوران ورزشی و مربیگریاش، بارها و بارها با رسانهها گفتوگو کرد. حتی برخی از مصاحبههای منتشرنشدهاش پس از فوت وی، منتشر شدند. اما یکی از گفتوگوهای بیادماندنیاش در سال 1999 زمانی که هدایت استقلال را برعهده داشت و تیم پرطرفدار ایران و آسیا را تا فینال لیگ قهرمانان هدایت کرد، با مجله ماهیانه فوتبال آسیا متعلق به ای.اف.سی، انجام داد. گفتوگویی که در رسانههای داخلی ترجمه نشد و انعکاس نیافت.
با این حال در آن مصاحبه به نکاتی اشاره کرد که قابل تامل هستند.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
در آن گپ و گفت دروازهبان دوم قرن قاره به گزارشگر نشریه آسیا گفت:
اگر زمان جوانی امکان ادامه فعالیت با تیم ملی را پیدا میکردم، حتم دارم بهترین بازیکن قاره میشدم. فقط 29 سال داشتم که به خاطر یکسری مسائل پیش آمده، امکان ادامه فعالیت با تیم ملی را نیافتم. هنگام وقوع انقلاب اسلامی، پیشنهاد همکاری با تیم منچستریونایتد را داشتم. از طرف این تیم بزرگ انگلیسی به تمریناتاش دعوت شدم که برایش بازی بازی کنم. حدود یک ماه در تمرینات منچستریها بودم. در دیداری که بازیکنان ذخیره یونایتد حضور داشتم، مقابل استوکسیتی حتی بازی کردم و نظر «دیو $$$تون»که آن موقع سکان هدایت منیونایتد را در اختیار داشت، جلب کردم. آنها میخواستند 2، 3 ماه بمانم و بعد با من قرارداد حرفهای منعقد کنند. اما به علت وقوع انقلاب و تغییر و تحولات گسترده در کشور، فدراسیون فوتبال ایران هنوز شکل نگرفته بود و کسی نبود که پاسخگو باشد و مسائل را رسیدگی کند. به همین دلیل فرصت عقد قرارداد با یونایتدها را از دست دادم. چون این باشگاه حرفهای بود و نمیتوانست منتظر بماند. به این دلیل آنها رفتند و با «گری بیلی» به جای من قرارداد بستند. من هم به خاطر نبود فدراسیون و در نتیجه نگرفتن کارت ای.تی.سی بینالمللی، بدشانسی آوردم. دیو $$$تون در آن مقطع به من گفت به دروازهبان با تجربهای مثل من نیاز مبرم دارند ولی نمیتوانند معطل بمانند. این از بخت نامساعد من بود که با وجود شور و اشتیاق فراوانی که برای حضور در منچستر داشتم و از نظر فنی مورد قبول بودم، اما تنها به خاطر نداشتن کارت آی.تی.سی امکان عقدقرارداد نیافتم.
*حفظ دوستی با بزرگان منچستر
حجازی افزود:در جام جهانی 1978 ما مقابل هلند، اسکاتلند و پرو بازی کردیم. در تیم اسکاتلند بازیکنانی از تیم منچستریونایتد مثل «لو مکاری» و «گوردن مککویین»حضور داشتند. این 2 از من در زمان بازی در جام جهانی شناخت داشتند. وقتی که در تمرینات منچستریونایتد حاضر شدم، این دو بازیکن مرا در جام جهانی به یاد داشتند و با من صمیمی شدند. آنقدر صمیمی بودند که باورکردنی نبود. حتی موقعیکه به ناچار از منچستر به کشور بازگشتم، مرتب از طریق تلفن و نامه، با من در تماس بوده و جویای حالم میشدند. با همه محبتی که اینگونه بازیکنان یونایتد به من داشتند،واقعا دلم میخواست در آنجا میماندم، بازی میکردم و باعث افتخار میشدم. اما این از بخت بد من بود که به خاطر نابسامانی فدراسیون، مجوز امضا قرارداد نگیرم. با این حال ارتباطم حتی پس از گذشت حدود 3 دهه با آن بازیکنان، به خصوص ری ویلیکینز (مربی امروزی )قطع نشده است.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
*فوتبال قدیم و حال
در آن مصاحبه اسطوره ایران از نظر فنی فوتبال آن دوره و عصر جدید را با هم نیز مقایسه کرد. وی عنوان کرد: دوستیها من و منچستریها باقی ماند. اما فوتبال تغییر کرد. در آن دوران فوتبالی، سرعت نداشت. اما اکنون به سبب شرایط جسمانی خوب بازیکنان، فوتبالی با سرعت و شتاب خوبی انجام میشود. از این جهت است که اکنون فوتبال ابعاد بسیار پیچیدهتری به خود گرفته، پیچیده برای مربی و بازیکن. البته اگر حق انتخاب داشتم و میخواستم بین فوتبال امروز و گذشته، یکی را برای بازی انتخاب کنم، فوتبال کنونی را برمیگزیدم. من این فوتبال را ترجیح میدهم. در کنار تمام ویژگیهای خوب فنی، امکانات مالی خوبی اکنون وجود دارد. در آن زمانی که ما بازی میکردیم، حتی پول لباس و کفش را خودمان میپرداختیم. اما اکنون بازیکنان حمایت خوبی میشوند. در گذشته بازیکنی مثل من درآمد بسیار ناچیزی از فوتبال داشت و به من و امثال من، آماتور گفته میشد. هر چند که شغل من، فوتبال بود.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
*جام جهانی ، هدف همه است
در مصاحبه با مجله کنفدراسیون، مرحوم حجازی از رویای حضور در جام جهانی نیز حرف به میان آورد. او گفت: در این دنیا، اگر از هر بازیکنی سئوال کنید و در مورد جام جهانی بپرسید، از علاقهاش برای راهیابی به جام جهانی و بازی در این تورنمنت حرف میزند. فرقی نمی کند حرفه ای باشد یا آماتور، دسته اولی باشد یا دسته سومی. همه و همه آرزوی حضور در این آوردگاه جهانی را دارند. جام جهانی 1978 اولین دورهای بود که تیم ملی ایران به این مسابقات بسیار مهم و ارزشمند راه یافت. ما باید با غولهای مثل هلند، اسکاتلند و پرو بازی میکردیم. در وهله نخست خیلی خوشحال بودیم که به این مسابقات راه پیدا کرده بودیم. خود را مقابل هلند میدیدیم که در جام جهانی 1974 نایب قهرمان شده بود و میخواست در جام جهانی 1978 تلافی ناکامی اش را در فینال جام جهانی قبلی ، با کسب مقام نخست بکند. دیدید که در آن جام نیز تا فینال پیش آمد و نایب قهرمان شد. در مقابل چون اولین تجربه حضور ایران در این مسابقات نیز بود، نگرانی نیز داشتیم. اکنون (منظور جام جهانی 1998 فرانسه) برای دومین مرتبه برای این مسابقات انتخاب شدیم. دیدید که نسبت به آن دوره،بهتر کار کردیم چرا که تجربه بیشتری داشتیم. با این حضور ایران نشان داد که در فوتبال در حال پیشرفت است و صاحب بازیکنان با استعداد خیلی زیادی نیز است که میتوانند از بازیکنانی مثل من که در تیم کشورمان در جام جهانی 1978 بودند، کسب تجربه کنند. متاسفانه اکنون معضل بزرگ ما، نداشتن یکسری امکانات استاندارد است. به عنوان نمون زمینهای خوب نداریم در حالیکه کشورهای آسیایی مثل کرهجنوبی، عربستان و ژاپن از این نظر جلوتر از ما هستند.
*سبک مربیگری مرحوم حجازی
بازیکن و مربی بزرگ فوت شده کشورمان در این مصاحبه همچنین در مورد سبک و روش مربیگریاش نیز حرفهایی به میان آورد. او عنوان کرد: من همیشه به شاگردانم میگویم بازیکن میتواند صاحب نام و آوازه باشد. اما آوازه و نام در زمین، فوتبال بازی نمیکنند. اگر شماها صاحب نام و آوازه هستید، باید در زمین به خاطر حفظ و افزایش اعتبارتان در دل هواداران، با تمام وجود بازی کنید. اگر این کار را انجام ندهید، از بین خواهید رفت. البته من خودم به عنوان مربی در کل ترجیح میدهم با بازیکنان جوان همکاری کنم. آنها شاید از نظر فنی در حد و اندازههای بازیکنان بزرگ نباشند، اما چون انگیزه فراوان دارند و میخواهند پیروز شوند، با تمام وجود در زمین بازی می کنند و دستورات مربی را مد نظر دارند. با توجه به این اصل حتی میبینید که دستیاران جوانی هم داشتهام که همه با استعداد هستند و میتوانند در آینده مربیان خوبی برای ایران شوند. به این اصل باور دارم که تا حد امکان به جوانان باید فرصت داد تا قابلیتهای خود را نمایان سازند. فکر میکنم این رویه حتی باعث خشنودی تماشاگر نیز میشود. این نکته درست که ما مربیان وقتی روی نیمکت مینشینیم، فشار زیادی برای کسب نتیجه هم باید تحمل کنیم. ام اگر میبینید چهرههای مثل من و علی پروین محبوب هستیم و مردم ما را خیلی بیشتر از مربیان دیگر دوست دارند، یک دلیل عمدهاش این است که به جوانان نیز فرصت مجال و خودنمایی میدهیم.
قول و قرار ناصر خان با خدا !!!
روزی که از بیمارستان مرخص شدم پزشکان به خانواده ام گفتند بهتر است تا بهبودی کامل روی ویلچیر بنشینم اما من قبول نکردم ، گفتم از خدا خواسته ام روی پای خودم بایستم و تا جان در بدن دارم ،همین کار را می کنم .آتیلا که دید حریفم نمی شود مادرش را واسطه کرد اما به نازی جان هم گفتم ببین هر کاری از من می خواهی انجام میدهم اما این یکی را از من نخواه...گفتم اگر فکر میکنی نمی توانم روی پای خودم راه بروم ، من را برگردان بیمارستان ، حاضرم بازهم روی تخت بخوابم و از جایم بلند نشوم اما حاضر نیستم روی صندلی چرخدار باشم . به هر حال این بار دوستان عزیز واسطه شدند و گفتند ناصر دکتر توصیه کرده و باید قبول کنی ...دیدم حریف آنها نمی شوم ، آمدند به زور از روی تخت بلندم کنند و من را روی ویلچیر بنشانند، زیر لب به خدا گفتم ،خدایا من که چیزی از تو نخواستم ، اینها دلسوز من هستند اما جریان قول و قرار من و تو را خبر ندارند که من از تو خواستم تا روز آخر عمر روی پای خود م راه بروم. خدایا نگذار این قول و قرار بشکند ، نگذار روی صندلی چرخدار تحقیر شوم. باور نمی کنید اما داشتم همین راز و نیاز می کردم که دیدم پاهایم مثل سنگ شد و صاف سر جای خودم ایستادم و دوستانم هر کاری کردند ، نتواستند پاهایم را از زانو خم کنند ، وقتی دیدم پاهایم خم نمی شود ، گفتم دیدید خدا نمی خواهد من روی صندلی چرخدار بنشینم ، دیدید دوست ندارد عزتی که به من ارزانی داشته را پس بگیرد ....دوستان همه معذرت خواهی کردند و من هم با پای خودم پایین آمدم و رفتم داخل پارک نشستم ، وقتی اطرافم خلوت شد ، زدم زیر گریه و گفتم خدایا شکر به درگاهت ، خدایا عظمت تو را شکر...خدایا شکرت که عزت بنده خودت را حفظ کردی.......
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
فرد ملکیان مهاجم پیشین تیم فوتبال استقلال و از شاگردان ناصر حجازی در بخشی از گفتگو با روزنامه استقلال جوان مورخ 19 تیر ماه 1390 خاطره جالبی از اسطوره ورزش ایران نقل کرد که در زیر می خوانید :
روزی حجازی مرا صدا کرد و از من پرسید که فرد تو به کلیسا میروی ؟ پاسخ دادم که هفته ای یک بار. گفت : گناهکاری؟ در جواب گفتم چه بگویم ناصر خان ،
همه گناه می کنند.
سپس حجازی جمله ای به من گفت که با این حرف منقلب شدم.حجازی گفت : شش روز هفته سر خودت را کلاه میگذاری ، دروغ می گویی ، گناه میکنی و یک روز هفته می روی خانه خدا؟ آن یک روز را نیز نرو یا آن شش روز را گناه نکن .
بعد از آن سعی کرده ام تا حرفش را همیشه آویزه گوش خود نگاه دارم.
سپس فرد ملکیان شخصیت حجازی را اینگونه توصیف کرد : پشت آن چهره قاطع و مغرور ، آدمی مهربان ، دل نازک ، زود رنج و حساس بود که برای این دنیا زندگی نمی کرد.او می توانست در این دنیا به هر چه می خواهد برسد و اگر بر خلاف میلش زندگی میکرد ، به ظاهر موفق تر نیز میشد اما او این گونه نبود و به اصول اخلاقی اش احترام می گذاشت و پایبند بود
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
3 سال گذشت...
هیچ وقت از یادم نخواهی رفت... چون تو در قلب منی...
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
به بهانه سومین ساگرد در گذشت ناصر حجازی؛گزارش تصویری از از 62 سال زندگی ناصر حجازی
دومین دروازهبان برتر قرن آسیا و گلر تیم ملی ایران در جام جهانی 1978 آرژانتین، پس از دست و پنجه نرم کردن طولانی با بیماری سرطان روز دوم خردادماه سال 1390 در بیمارستان کسری درگذشت.
ناصر حجازی در طول دوران حیات ورزشی خود افتخارات زیادی را به همراه تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه استقلال کسب کرد.
اکنون که سه سال از در گذشت او می گذرد،در زیر تصاویری خاطره انگیز از مرحوم ناصر حجازی دروازهبان اسطورهای تیم استقلال و تیم ملی ایران را میبینید:
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
عکسی در دوران کودکی (ایستاده از چپ)
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
عکسی فراموش نشدنی در حال خواندن مجله
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
در کنار پسرش آتیلا و دخترش آتوسا
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
سفر به خانه خدا
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
و عکس تاریخی دیگر
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
در دفتر مجله
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
معرفی شدن توسط نصرالله عبداللهی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
دروازهبان تیم ملی در جام جهانی 1978
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
درون دروازه استقلال به عنوان کاپیتان
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
میرشاد ماجدی در کنار ناصر حجازی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
در ترکیب تیم ملی ایران
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
و روزهای پایانی دروازهبانی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
سرمربی تیم محمدان بنگلادش
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
و عکسی جذاب از دوران جوانی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
ناصر حجازی و علی فتحاللهزاده
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
صحبت با محمد تقوی به عنوان سرمربی استقلال
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
قهرمانی با تیم استقلال
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
در کنار علی پروین؛ اسطورههای سرخابی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
حجازی با خداداد عزیزی زمانی که در تیم بهمن تهران بازی میکرد
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
نشست خبری تیم فوتبال استقلال
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
دیدار خیریه تیم ملی سال 1998 در شهر رشت
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
تقدیر شدن بوسیله افشین قطبی پیش از برگزاری دربی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
عکس یادگاری با صفر ایرانپاک
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
حضور در تیم استرادا اسلواکی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
ثبت نام برای ریاست جمهور شدن
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
دیدار با سیدحسن خمینی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
آخرین حضورها در ورزشگاه آزادی؛ بازی ایران - تایلند در روز دوازدهم اسفندماه سال 88
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
حضور در تمرین پرسپولیس و دیدار با دایی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
حضور جمشید مشایخی در منزل حجازی در آخرین روزهای زندگی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
آخرین روزهای زندگی و بستری بودن در بیمارستان کسری
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
آخرین حضور در ورزشگاه آزادی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
و بر فراز دستان مردم
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
آخرین حضور درون دروازه
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
من آن گلبرگ...
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
امضای مشایخی روی بنر فیلم ناصر حجازی