امروز رفت تا فردایی دگر بی آید تا عمرت برود عمر دگر بی آید
زیر این غروب غمگین بنشین تا که شاید فردایی دگر بی آید
یا امام زمان
نمایش نسخه قابل چاپ
امروز رفت تا فردایی دگر بی آید تا عمرت برود عمر دگر بی آید
زیر این غروب غمگین بنشین تا که شاید فردایی دگر بی آید
یا امام زمان
می تو اکثر شعراش معنی عشق میدهنقل قول:
نوشته اصلی توسط مورینیو... [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
ولی ساقی معنی های مختلف داره مثه پیغام رسان که پیام از معشوقه میاره و بعضی جاها هم نقش خود معشوق رو داره که با اومدنش می عشقو در (جام)وجود عاشق میریزه و عاشقو از خود بی خود میکنه!!
سرکه هم نقش آدم بی عشق هستو!
انگورم آدم خام و بی تجربه! که هنوز حلابت عشقو نچشیده!!
خیلی شعراش سنگینه..ashem:-
شاید فردایی برایم نباشد
فردا هایم رد شده و حوصله فردایی دیگر ندارم..!
:rose:
دمت گرم .آره یکم سنگینه ولی وزن خوبی داره.نقل قول:
نوشته اصلی توسط پوریا صبور [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
درضمن اون شعری رو که بالا گفتم از خودم بود. امیدوارم خوشتون اومده باشه.
عالی فقط( دیگر بیاید) میشه ردیف.. قافیه اش هم باید درست باشه( فردایی) با (عمر) هم از نظر قافیه نامیزونه هم از جهت وزن..نقل قول:
نوشته اصلی توسط مورینیو... [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
امشبم رفت که فردایی دگر باز آید
جان ما رفت که جانانی دگر بازآید
یکم بهتره از نظر شعر کلاسیک
ولی مفهوم شعر تو بهتره
فکر کنم بهتر باشه شعر نو بگی چون تو شعر نو کار بیشتر با معنیه و کار یکم راهتتره ولی باید تو شعر نو دایره لغات خیلی وسیع باشه..:ohum:
آدم که شعر میخونه یک لطافت خاصی بش دست میده،لطافتی که در قشنگترین نوشته ها نیست و فقط باید در شعر جستجو کرد.
منم واستون یه شعر میذارم خیلی ازش خوشم میاد ولی نمیدونم شاعرش کیه
یک شبی مجنون نمازش را شکست****بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود****فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او****پُر ز لیلا شد دل پر آه او
گفتیا رباز چه خوارم کرده ای****بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای****وندر این بازی شکستم داده ای
نیشتر عشقش به جانم می زنی****دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق،دل خونم نکن****من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم****این تو و لیلای تو... من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم****در رگ پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلایت ساختی****من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم****صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت آواره صحرا نشد****گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت****غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی****دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر می زنی****در حریم خانه ام در می زنی
حال اینلیلاکه خوارت کرده بود****درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم****صد چو لیلا کشته در راهت کنم
یه شعر دیکه از گلسرخی دارم حفظش نیستم اگه شد فردا میذازمش
بابا جان هر کی که دوست دارین بیخیال شعر و شاعررا بشین...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط david7 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
همش تقصیر این خواجه پوریا صبوریه..!!!:ey babaaa:
:::::klچرا عصبی میشی؟!:::::kl
گفتم یه کم موضوع عوض شه!!
:shogh:هر چی شما بگید همونو میبحثیم:shogh:
پوریا جان نظر خودت چیه؟؟؟:soal: