اونا چیزی نداشتن بگن:hehehe::hehehe:نقل قول:
نوشته اصلی توسط mortezarm [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
نمایش نسخه قابل چاپ
اونا چیزی نداشتن بگن:hehehe::hehehe:نقل قول:
نوشته اصلی توسط mortezarm [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
پس معلومه گردن کلفت بودی داداشنقل قول:
نوشته اصلی توسط crisronaldo79 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
نه اون جوری که فکر کنی باهاشون شوخی می کردم.:flowerysmile:نقل قول:
نوشته اصلی توسط mortezarm [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
دوستان سعی کنید بحث های دو نفره رو از طریق پروفایلتون انجام بدید چون اینجور بحثا مختص همون دو نفر هست و برای بقیه ی اعضا هیچ سودی نخواهد داشت و اینجوری تاپیک از جریان اصلی خودش خارج میشه. ممنون:gol:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط feri71 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
شما مدیرا هم تو بحث ها و نظر سنجی های سایت موقعی که سرتون خلوت تره شرکت کنید علیرضا و مصطفی و مهدی از این نظر عالیند اما مدیرای دیگه فاصله میگیرن این خوب نیست مدیر باید با کاربر صمیمی باشه نه معمولی لطفا درموقع بیکاری شرکت کنید.
توکلاس سرم درد میکرد ازمعلم اجازه گرفتم برم دفتر قرص بگیرم بعد مدیر جلوم سبز شد از درد فکر کردم دوستمه گفتم:
برو کنار ازاین لعنتی یه کوفتی بگیرم این لامذهب خوب شه
بعد مدیر گفت : سینا پس سرت درد میکنه اخییییییییی............................ .........................................:solh::vo oooy::vooooy::vooooy::vooooy:chomagh
فری جون بحث که عوض نشده همه رو بخون بعد...نقل قول:
نوشته اصلی توسط feri71 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
من خودم نمی گذارم بحث عوض بشه.راستش دوست دارم با گفتن خاطراتم بچه هارو خوشحال کنم.roz::
در كل داريم دور هم ميخنديم خيلي حال ميده از ساير دوستان هم ميخوايم بيان اينجا و خودشونو لو بدن:hehee:
بچه شماها همتون خيلي شر هستين هااااا.:hehee::hehee:
يه بار باپسر خالم كل تك زنگ گزاشته بوديم اون ميزد من ميزدم خيلي بهم تك زديم منم يه نقشه شوم اومد به سرم :mage mishe:چون ميدونستم باباش تو خونه نيست (يعني پيش هم نيستن و باباش بيرون از خونه بود) شماره خودمو دايورت كردم روگوشي باباش ki::) اين پسرخاله ما هي به مازنگ ميزده اما نميدونسته كه گوشيه باباش زنگ ميخوره پنج شيش بار كه زنگ ميزنه بعد باباش زنگ ميزنه به خونشون بهش ميگه مرض داري هي زنگ ميزني و قطع ميكني نميدوني من بيرونم كاردارم و ..... :chi migi: بعد كه تعريف كرد كلي بهش خنديدم اما بعدا پيش باباي پسر خالم لو رفتيم و ايشون هم درجواب يه شوخي باما دوتاكرد كه اينجا جاش نيست :solh:
يه بار داشتيم با دوسه تا از دوستامون زنگ تفريح تو كلاس واستاديم و جك هاي ... ميگفتيم كه ناگهان ناظم مدرسه اومد و گوشيشو از جيبش درآورد و يه فايل صوتي آورد و ديديم اييييييي دل غافل اك ورداشته صداي مارو ضبط كرده خيلي ترسوندمون و گفت ميدونين كه اگه به مدير بگم ..... گفتيم تو رو خدا آقا پاكش كنيد و مارو بخشيد تكرار نميشه به اندازه تمام عمرمون پاچه خواري كرديم و اونم از خيرش گزشت الان هر وقت ما سه تارو ميبينه ميگه بياين يكم باهم جك تعريف كنيم آدم خوبي بود اونروزم فقط ميخواست مارو بترسونه