تا همین اواخر این انگاره در فوتبال بیش از هر جای دیگری خود را نشان میداد. بایرن مونیخ در سطح باشگاهی تیمی بود خوفناک و همچنان یکی از سه تیمی است که سه دوره پیاپی فاتح رقابتهای اروپایی شده. مانشافت هم در سطح ملی چیز دیگری بود.
البته آلمان شکست هم میخورد. شکستهایی مشهور. مانند باخت به چکسلواکی در یورو 1976. اما ماجرای آنها حول بازگشتهای قهرمانانه، پیروزیهای نامحتمل و متحد بودن بود.
آلمان غربی در جام جهانی 1954، و تنها پنج سال پس از تقسیم شدن آلمان به دو کشور بود که در دومین بازی خود در تورنمنت 3-8 به مجارستان باخت. هنگامی که آنها دو هفته بعد در فینال به مجارها رسیدند به نظر میرسید همان سرنوشت در انتظارشان باشد. دقیقه 8 که رسید آنها دو بر صفر عقب بودند. اما قدرت آن را یافتند که به بازی برگردند و در عین شگفتی جام را فتح کنند.
مانشافت بیست سال بعد دوباره اراده خود را نشان داد و تیم افسانهای هلند در اوایل دهه 1970 را در فینال جام جهانی برد. آن هم تیمی که همه آن را پیشاپیش قهرمان میدانستند.
آلمان در دهه 1990 با بازیهای نهچندان زیبا ولی محکم توانست به سومین قهرمانیاش هم در جام جهانی و هم در جام ملتهای اروپا برسد. در آن هنگام محال به نظر میرسید که این تیم در دو دهه آینده تا آستانه فتح جام پیش برود اما آن را از دست بدهد. بردن علم بود. علمی که آلمانیها مدتها پیش استادش شده بودند.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
روزهای شیرین گذشته | این روزها هیچ خبری از آن آلمان نیست
اما باخت بایرن در فینال لیگ قهرمانان در سال 1999 نشان از آغاز دوران جدیدی داشت که از راه میرسید. یعنی شکست خوردن، زمانی که تنها گزینه محتمل پیروزی بود. یک سال بعد بود که تیم ملی آلمان ناکامی بسیار بزرگی در یورو 2000 داشت و همین باعث شد آنها فلسفه خود را تغییر دهند. روشهای قدیمی دیگر منسوخ شده بودند ولی این تغییر بزرگترین نقطه قوت را از آنها گرفت: سرسختی ذهنی را.
نسل جدید برای جام جهانی 2006 که آلمان میزبانش بود بهموقع آماده شد. آنها در ابتدا به خوبی تیمهای پیشین آلمان به نظر میرسیدند. آنها به پیش میرفتند و با نمایشهای زیبا حریفان را میبردند و استواری لازم برای پیروزی در ضربات پنالتی مقابل آرژانتین را داشتند.
به پیش رفتن آنها اما به شکلی دراماتیک به پایان رسید. آنها در مقابل دیدگان طرفداران خودی مقابل ایتالیا – که قهرمان جام میشد – در نیمهنهایی شکست خوردند. آن هم با دو گل در آخرین لحظات وقت اضافی.
کارآمدی آلمانها؟
ناکامیهای اخیر در تورنمنتهای بزرگ[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]رقابت تیم نتیجه
جام جهانی 2006 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] نیمهنهایی یورو 2008 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] فینال لیگ قهرمانان 2010 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] فینال جام جهانی 2010 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] نیمهنهایی لیگ قهرمانان 2012 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] فینال یورو 2012 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] نیمهنهایی
آنها در یورو 2008 درخشان بودند اما در فینال به خواب رفتند و اسپانیا با برتری آنها را شکست داد. جام جهانی 2010 اما ماجرای دیگری داشت. آنها تهاجمیترین تیم مسابقات بودند ولی روی یک ضربه ایستگاهی و ضربه سر پویول در نیمهنهایی باختند و دوباره به رده سومی بسنده کردند.
به نظر میرسد بذر شکست بهخوبی کاشته شده. بایرن پس از باخت در فینال لیگ قهرمانان مقابل اینتر در سال 2010 باید در سال 2012 پنجمین قهرمانی قارهای خود را به دست میآورد اما مقابل چلسی باخت که بهوضوح ضعیفتر از آنها بود. آن هم در خانه. یک ماه بعد آلمان مقابل ایتالیا که ضعیفتر از همیشه بود فروپاشید و مردان یواخیم لو باز هم به دلیل از دست دادن موقعیتها در مقابل دروازه حریفان ناکام ماندند.
آلمان بیتردید استعداد کافی برای فتح جام جهانی 2014 را دارد. با حضور امثال ماریو گوتزه، مارکو روییس، مسعود اوزیل و توماس مولر آنها میتوانند از هر تیم دیگری بیشتر گل بزنند. متس هوملز و مانوئل نویر هم میتوانند خط دفاعی مستحکمی بسازند.
اما تا اینجای مرحله مقدماتی، رسیدن به آن هدف رویایی دوردست به نظر میرسد. قدرت تمامکنندگی آنها در خانه مقابل جزایر فارو افتضاح بود و آنها نزدیک بود برتری با دو گل مقابل اتریش را هم از دست بدهند.
فروپاشی مقابل سوئد بیتردید پایینترین نقطه آنها بود. آلمان در شگفتی غوطهور شد که دید اسکاندیناویاییها چهار گل فاصله را در مدت زمان تنها 28 دقیقه تا پایان بازی از بین بردند! این دیگر میخ آخر به تابوت آنها بود. هرگز نشده بود آلمان به تیمی چهار گل بزند و بازی را نبرد.
این که بازیکنان و مربیان پس از بازی تا آن حد شگفتزده شده بودند خودش ماجرای دیگری است. اما معجزه روی نداده بود. مساله این بود که آلمان ذهنیت مناسبی نداشت. هنگامی که سرنوشت بازی قطعی به نظر میرسید آنها دست از کار کشیدند.
این که هولگر بداشتوبر در کلاسی پایینتر و در سطح قدرتی پایینتر از زلاتان ایبراهیموویچ باشد طبیعی است و مایه شگفتی نیست. اما این که تیم تا این حد در نیم ساعت پایانی بیاراده باشد و ضعیف بازی کند توهینی بود به کشورشان، به تاریخشان و به مربیشان.