فکر نکنم 5-0 رخ بده . اون 5 تایی مهری هست و خواهد بود بر سینه رئال و مورینیو ...............
این بازی به احتمال زیاد مساوی خواهد شد .......
نمایش نسخه قابل چاپ
فکر نکنم 5-0 رخ بده . اون 5 تایی مهری هست و خواهد بود بر سینه رئال و مورینیو ...............
این بازی به احتمال زیاد مساوی خواهد شد .......
نمای آخر از دیدار رفت کوپا دل ری .بوسکتس دوان دوان خودش را به کاسیاس می رساند .ایکر با خوشرویی و بی حوصلگی با او دست میدهد .تصویر تلویزیونی فید میشود در تبلیغ پپسی کولا .شخص جوانی قوطی پپسی را جرعه جرعه بالا میکشد
برخی از نظریه پردازان دنیای فوتبال عقیده دارند ورای تمام عوامل درون زمین ، یکی از دلایل برتری پی در پی بارسا بر رقیب دیرینه اش را فلسفه بارسا و لاماسیا میدانند .در طول چند سال اخیر بارها و بارها ترجیع بند فلسفه بارسا بارها و بارها شنیده شده اما واقعا معنای آن چیست ؟
فلسفه بارسا ، فیلسوف ها وارد میدان میشوند
سر بابی رابسون مربی سابق بارسا جمله پر معنایی دارد " کاتالانها یک ملت هستند و بارسا ارتش آن است " . فلسفه بارسا مبتنی بر یک کنش اجتماعی نسبت به سالها نادیده گرفته شدن ، تحقیر شدن و همچنین کم رنگ کردن هویت جمعی آنها ست .یکی از راههای بازیابی این هویت تاریخی از راه بارسا گذشته " من فوتبال بازی میکنم پس هستم ".
داستایوسکی میگوید انسان برای رنج کشیدن بدنیا می آید .نیچه کاملش میکند و میگوید انسان برای مردن بدنیا می آید .کاتالانها میگویند انسان برای مبارزه کردن بدنیا می آید .مکان مبارزه هر کجا که امکانش باشد یکی از آن مکانها میتواند مستطیل سبز باشد .در آن مکان است که میتوان قدرت و برتری خود را نشان داده و هویتتت را فریاد کنی .
همه ساله نونهالان و نوجوانان بسیاری از گوشه و کنار ایالت کاتالونیا با انگیزه های فراوان جذب پروژه بارسا میشوند در آنجا قبل از هر آموزش اولیه فوتبال به این پرسش اساسی پاسخ داده میشود چرا فوتبال ،چرا بارسا ؟ آنها این کشش های انگیزشی را تا پایان دوران فوتبالشان با خود حمل میکنند.
دهه شصت میلادی وقتی مادریدی ها سر مست از قهرمانی ها ی پی در پی در اروپا بودند اولین خشت های این فلسفه نوین در بارسلونا پی ریزی میشد .تلفیقی از انگیزه های اجتماعی /سیاسی با فوتبال مدرن اروپایی .
فوتبال بارسا پلی شد برای آمیزشی از هنر فوتبال آمریکای جنوبی با تاکتیک های مدرن اروپایی چیزی که اسپانیا به آن شهره شده : برزیل اروپا .
حاصل این ترکیب را میتوان در فوتبال این سالهای بارسا دید : تلفیقی از هنر متعالی و صنعت جدید .
کاتالانها ذاتا انسانهای هنرمندی هستند بسیاری از برجسته ترین هنرمندان قرن اخیراروپا ، خاستگاه شان آنجاست .هنر و آفرینش الهی که سالواتوره دالی با دستهایش خلق میکند را میتوان در پاهای ژاوی جستجو کرد .زایش نوین این فلسفه مدرن بارسا فوتبال هزاره سوم را تحت تاثیر خود قرار داده.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
انقلابیون آرمانگرا و رفرمیستهای محافظه کار
در طرف دیگر قضیه فلسفه مادریدی ها را میتوان بر پایه ارزشهای ناسیونالیستی دولت -ملت تعریف کرد .فلسفه ای که بوسیله سیاسیون -نظامیان توتالیتر در دهه سی و چهل میلادی بنا شد و هدف آن یکپارچگی کشور با تاکتیک سکوت بود .
این روش اگر چه در عرصه باشگاهی سبب چند قهرمانی پایتخت نشینان در دهه پنجه و شصت در اروپا شد اما در پهنه ملی با شکست مواجه شده بود فلسفه آنها بعد از تغییرات سیاسی در دهه هفتاد رو به ضعف نهاد.
امروزه اگر چه از نظر آموزش و بعد فنی در آکادمی های خود از شرایط برابری نسبت به حریف خود قرار دارند اما از جنبه انسانی در نقطه حضیض رفته اند .هر چقدر بچه های روستایی و شهر های کوچک کاتالانیا به لاماسیا روی خوش نشان میدهند اما در پایتخت اینگونه نیست .واقعیت اینست که سطح تمدن ، سواد و شهرنشینی در مادرید بالا رفته .
حالا خانواده های مادریدی یک یا حد اکثر دو بچه دارند دوست دارند بچه هایشان تحصیلات دانشگاهی و عالیه داشته باشند.آنها بیشتر خود را با روشنفکری جوامع اروپایی غربی مقایسه میکنند و نمیخواهند از آنها عقب بیافتند .خیلی که اهل ورزش باشند ترجیح میدهند فرزندانشان ورزشهای تمیز و لوکسی مانند تنیس ، اتومبیل رانی و دوچرخه سواری را دنبال کنند .
با قوانین سخت مهاجرت خبری از حاشیه نشینان شهرها و شهروندان درجه دوم نیست که برای زندگی بهتر و دستیابی به ثروت و قدرت جذب فوتبال شوند امری که باعث تولد و احیا دوباره فوتبال آلمان شد. در آکادمی مادردید کمتر شاهد حضور مادریدی های اصیل هستید اکثر آنها را بازیکنان شهرهای دیگر تشکیل میدهند که عرق پیراهن مادرید را نمیتوانند درک کنند حتی با این وجود سالهاست که هیچ بازیکن بزرگی از آنجا بیرون نیامده .حالا تیم مادرید تشکیل شده از کامینیوتی ملتهای مختلف که بظاهر در قالب یک تیم اما در گروههای منفک از هم تمرین میکنند .
باند پرتقالی ها ، مافیای اسپانیایی ها ، اکیپ آلمانها ، گروه ترکها ، جمع برزیلی ها ، گروه فرانسوی ها و ....و دریغ از یک مادریدی اصیل .آنها کمتر سنخیتی با یکدیگر احساس میکنند و حتی از نظر زبانی قادر به ارتباط برقرار کردن کامل نیستند .
بچه دهاتی های مزرعه انار!
در نقطه مقابل آن لاماسیا قرار دارد: لاماسیا.هفتاد تا هشتاد درصد ترکیب فعلی تیم از آنجا می آید .
بچه هایی که با هم و در کنار هم بزرگ میشوند و دوستی های عمیقی را که با یکدیگر بوجود می آورند.تا سالهای سال پا برجا خواهد ماند تعداد زیادی از آنها خاستگاه ، نژاد و زبان مشترکی دارند .این مشترکات سبب اتحاد درون تیمی میشود که در شرایط نامطلوب به کمک آنها میاید .
بسیاری اذعان دارند وقتی آنها در برابر حریف سنتی شان قرار میگیرند نسبت به مسابقات دیگر از سطح انگیزشی ، روانی ، جسمی و فنی بالاتری استفاده میکنند گویی از چند جهت دوپینگ کرده اند و این در نقطه مقابل رقیبشان است که در جهت معکوس از تمام نقطه نظرات یاد شده نزول میکنند میگویند مادریدی ها با فکر و جسم خود بازی میکنند اما کاتالانها با قلب و روح خود .
این تفاوت در روی نیمکت دو تیم نیز دیده میشود جایی که اولین مربی بومی پرورش یافته در مکتب و فلسفه نوین باشگاه که به تیمش عشق و تعصب میورزد قرار گرفته او که خود معلول و مولود یک پروسه مدرن باشگاه بوده حالا علت و تولید آن گشته و بهره برداری از آن پروسه را بعهده گرفته. احتمالا همگان اتفاق نظر خواهند داشت اگر کسی دیگری بجز او - حتی با توانایی و دانش فنی بالاتر - در جایش قرار داشت نمیتوانست به این دستاوردهای عظیم چند سال گذشته برسد.
در مقابل ، تیم حریف اگر چه یکی از بهترین و فنی ترین مربیان دنیا در روی نیمکت آن قرار دارد اما برخی از مادریسیموها او را یک مادریدی نمیدانند .کسی که پیراهن باشگاه را نپوشیده و با ارزشهای والای باشگاه آشنا نیست و نسبت به تیم تعصب ندارد .حرف های نابجا میزند ، اسپانیایی ها را به تمسخر میگرد و در دفاع از هموطنان پرتغالی تیم سنگ تمام گذاشته و سبب اختلاف در تیم شده .برخی منتقدان ، خارج از تاکتیک های درون مستطیل سبز این تفاوت ها را باعث ایجاد تفاوت نتایج دو تیم در چند بازی گذشته می دانند.
پ مثل پپ مثل پیروزی ، م مثل مورینیو مثل مادرید مثل مساوی و شکست
مورینیو در برابر بارسا مستاصل تر از همیشه است .شبی را بیاد می آورد که به همراه اینتر در نیو کمپ فریاد پیروزی سر داد اما برخی میگویند مورینیوی اینتر یک مورینیوی شجاع بود که حالا نشانی از آن شجاعت در او دیده نمی شود .
آدرسی که از مورینیوی روی نیمکت بازی با بارسا میدهند مربی است که مرتب تیک های عصبی میزند و واکنش مناسبی در قبال جریان بازی ندارد.فوتبال برشی از زندگی است .باید دوید و جنگید و مبارزه کرد .او که انواع تاکتیک های مختلف را در مقابل بارسا امتحان کرده احتمالا یادش رفته که فوتبال قبل از اینکه یک بازی بر اساس تاکتیک های متفاوت باشد به نقش زندگی نزدیک تر است .
چرا از آمادگی ذهنی و روانی تیمهای مورینیو در بازیهای مقابل بارسا خبری نیست ؟ در همین لالیگا سه تیم با یک ایده در مقابل بارسا قرار گرفتند و بارسا را تا حد مرگ عذاب دادند .ختافه ، اسپانول و بتیس .آنها در تیمهایشان خبری از ستارگان بزرگ مادریدی ها نداشتند .
رمز بازی آنها این بود : شجاعت ، جنگیدن ، دویدن تا بینهایت .بازی پر عمق و استفاده از فضای خالی .سه نتیجه متفاوت هم بدست آمد .برد ، مساوی و شکست اما همگان لب به تحسین آنها گشادند .حتی آنها از فوتبال دفاعی و اتوبوسی سویا که در نوکمپ یک امتیاز از بارسا گرفت هم استفاده نکردند.
مورینیو میگوید در خلوت خودش گریه کرده .گریه برای آدمهای معتقد یکی از راههای رسیدن به رستگاری است .اما چه کسی نسخه دعای شکست بارسا را برای او خواهد نوشت؟
کاتولیک های شهر ستوبال مدتهاست در کلیسای مرکزی شهر دخیل بسته اند. راموس به او گفته اگر در جوانیش فوتبال بازی میکرد میتوانست شرایط و تفاوت های درون زمین را حس کند و مربی در خلوتش استاد نادیده اش هررا را بیاد می آورد که هرگز فوتبال بازی نکرد اما تاریخ دو دهه از فوتبال اروپا را نوشت.
در سوی دیگر گواردیلا در این چهار سال هر چقدر که از موهایش را در راه بارسا از دست داده اما پخته و پخته تر شد او از نقطه فنی هم همراه با تیمش قد کشید و بزرگ شد مردی که با تکیه بر ارزشهای بومی و انگیزه های والا حالا یک نقطه دست نیافتنی برای رقیب سنتی به حساب می آید .
شجاعت و عملکرد او در برنابئو قابل تحسین و ارنج های متفاوت و کوچینگ کنار زمینش قابل توجه است .بازی به بازی سعی در آزمایش و طرحهای جدید دارد.
در چند بازی آخر برای فرار از سی متر فشرده میانی زمین رو به پاس های بلند مستقیم و قطری آورده و مانند بازی والیبال یاران درون زمین را به چرخش در می آورد .
انقلاب آرمانگرایانه فلسفه بارسا اگر حتی هیچ جام دیگری را برای آنها به ارمغان نیاورد و باعث شهادت آنها شود اما باید پذیرفت آنها تاریخ فوتبال را ورق زدند، آن را به جلو هل دادند و سبب پیوند فوتبال دیروز با فردا شدند آیندگانی که خواهند آمد یقینا از آنها یاد خواهند کرد.
خوب ، بد ، زشت
پای په په دست مسی را نشانه رفت اما جای پای فلسفه بارسا روی دست همه مادریدی ها و در جای جای چمن برنابئو دیده می شود .مادریدیسموها با همان حس آشنایی شکست ورزشگاه را ترک کردند حسی که دیگر تبدیل به یک عادت همیشگی برایشان شده.یک مادریسموی قدیمی گفته باختن اشکالی ندارد چه ما بارها قبلا برد و باخت را در مقابل آنها تجربه کرده ایم .
اما از دست دادن ارزشهای اصیل مادریدی ها یک گناه نابخشودنی ست .ما سالها آنها (کاتالانها ) را متهم به بی فرهنگی و عدم رعایت اصول اخلاقی متهم میکردیم اما حالا داستان بر عکس شده .دفاع بی چون و چرای مربی از په په اصلا درست نبود و فاجعه تر آن خواهد بود که بخواهد او را در نو کمپ برای رسیدن به نتیجه به میدان بفرستد .
مربی دارد خودش را به در و دیوار میزند که در مقابل بارسا نتیجه بگیرد اما نمیداند چگونه .اگر په په بازی کند ، احتمالا بازی به جنجال خواهد کشید و این قبل از هر چیز دودش به چشم تیم ملی اسپانیا خواهد رفت
دهه شصت میلادی وقتی مادریدی ها سر مست از قهرمانی ها ی پی در پی در اروپا بودند اولین خشت های این فلسفه نوین در بارسلونا پی ریزی میشد .تلفیقی از انگیزه های اجتماعی /سیاسی با فوتبال مدرن اروپایی .
این رمز موفقیت ماست.طرفداران رئال مدام میگن ما نمیتونیم بارسا رو شکست بدیم.مدام میگن امسال دیگه ما قهرمان میشیم.ولی نمیدونن اگه این پولی رو که دارن الان خرج امثال کاکا و رونالدو میکنن خرج اکادمیشون میکردن شاید تا 20 سال دیگه ما 5 تا از اونا میخوردیم.مساله ما مساله برد و باخت نیست.مساله ما اینه که یک عده با پول دولت و ملت میخوان جام بخرن در حالی که ما با غیرت و تعصب و سختکوشی همون جام ها رو میگیریم.واقعا چرا با وجود همچین فلسفه غنی که بارسا داره یک عده طرفدار تیمی مثل مادرید میشن که فقط پول خرج میکنه.باشه اشکال نداره.هر کس به اندازه درکش از زندگی سهم میبره
اگه تو برنابئو بدون گل خورده میبردیم احتمال مساوی زیاد بود ولی الان من میگم بارسا میبره
منم میگم بارسا میبره :balesh:
دروازبان 2باره پینتوه؟؟؟؟؟ :soal::soal::soal:
با این نیم خط آخرت مخالفم که گفتی " باید ترکیب رو به مراتب دفاعی چید. "نقل قول:
نوشته اصلی توسط spiderkiller [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
چون تیمی که بخواد با ترکیب دفاعی بازی کنه بالا خره گل میخوره....این قانون فوتباله و من هزاران بار این رو به چشم دیدم....نزنی میخوری
بازیکنای بارسا از کنترل توپ بالایی برخوردارند که همین عاملیه برای خسته کردن رئالی ها
اما نباید تو زمین خودمون به دفاع فکر کنیم...
رئال همون رئاله بارسا هم همون بارسا... اگه خدا بخواد و از موقعیت هامون درست استفاده کنیم با اختلاف میبریمشون
سلام داداشنقل قول:
نوشته اصلی توسط spiderkiller [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
متاسفانه ما(منظورم تمامی کاربران دربی ) هی تو دربی میگیم که به هم توهین نکنیم و متاسفانه اینا همش به شکل یک شعار در اومده
اولا بگم من قصد کل کل ندارم و فقط میخوام جواب همین سوالمو بدی
به هر حال هر کس به دلیلی یک تیمو دوست داره و این دلیل نمیشه که همو مسخره کنیم
داداش من
من حرف های بالاییشو قبول دارم اما با این دو تا خط آخریت مخالفم
یعنی منی (یا طرفدارای دیگه رئال) که از رئال بیشتر از بارسلونا خوشم میاد دیگه سطح درکم پایینه؟
با کدوم استدلال این حرفو میزنی؟
هر کس سلیقه ای داره
درسته من طرفدار آرسنالم اما خوشم نمیاد به طرفدارای رئال مادرید توهین بشه همون طور که دوست ندارم به بارسلونایی ها توهین کنم.
یعنی الان هر کس طرفدار بارسلونا میشه سطح درکش بالاست؟ ورئالی ها ....؟
امیدوارم که منظورت یه چیز دیگه باشهroz::roz::roz::roz::roz::roz::
به نظرم همون ترکیب بازی رفت عالی بود البته آدریانو هم میتونه مثل آبیدال باشه ولی اونجوری خیلی تهاجمی میشیم ماسکرانو هم خوبه به جای آبیدال!!!
نه منظور داداشمون یه چیز دیگه بود ...... هر کس از آنچه دل میگه پیروی میکنه و عاشق یه تیم میشه ..... و هر کس مختار که تیمشو دوست داشته باشه و بهش تعصب داشته باشه ...... و برای هر تیم و هواداری احترام باید گذاشت :ghelyon:نقل قول:
نوشته اصلی توسط Abdollah 202 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
منم منظورم چیز دیگه ای بود.من فلسفه تیمایی مثل ارسنال و دورتموند رو قبول دارم و به هیچ هواداری توهین نکردم.من از بعد فلسفی به قضیه نگاه کردم.یکی مثل من فقط به خاطر فلسفه بارسا طرفدارش شدم و منظورم توی این جمله اخر این بود که اگه کسی به خاطر فلسفه رئال طرفدارش شده سطح درکش پایینه.شما ممکنه به خاطر مربی،بازیکن یا تاریخ تیم طرفدارش شده باشی ولی اگه بگی به خاطر فلسفش طرفدارش شدم واقعا سطح درک پایینی داری.(حالا منظورم شما نبودید کلی گفتم.) بد برداشت کردی:khelal dandoon:نقل قول:
نوشته اصلی توسط Abdollah 202 [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]