حجازی: آنهایی که سال گذشته با پدرم عکس انداختند امسال هم میآیند
حجازی: آنهایی که سال گذشته با پدرم عکس انداختند امسال هم میآیند
خبرگزاری فارس: مربی تیم استقلال و فرزند ناصر حجازی گفت: مطمئن باشید کسانی که سال گذشته عکس یادگاری میگرفتند و وعده و وعید میدادند امسال هم میآیند.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
به گزارش خبرگزاری فارس، دوم خرداد ماه مصادف است با اولین سالگرد درگذشت ناصر حجازی، به همین علت گفت و گویی با آتیلا حجازی فرزند مرحوم حجازی در این خصوص و همچنین دیدار استقلال مقابل سپاهان انجام دادیم.
گفتوگوی فارس با آتیلا حجازی را در زیر میخوانیم.
فارس: فردا سالروز درگذشت پدرتان است. در این یک سال چه اتفاقاتی در خانواده حجازی رخ داد؟
یک سال از این موضوع گذشته ولی همه چیز آنقدر سریع اتفاق افتاد که من هنوز این موضوع را باور ندارم. یاد پدرم همیشه با ما است چون ما وابسته به یکدیگر بودیم و درگذشت او فشار زیادی را به ما وارد کرد اما حضور مردم و قوت قلب آنها در شهرهای مختلف باعث دلگرمی خانواده حجازی شد.
فارس: عکس پدر مرحومتان را پشت شیشه ماشینتان زدهاید...
این عکس همیشه با من بود و تا زمانی که من باشم این عکس روی شیشه ماشینم چسبیده است. هنگامی که در خیابان مشغول رانندگی هستم مردم به ما لطف دارند و با بوقزدن اشاره میکنند که جای ناصر حجازی در میان ما خالی است.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
فارس: در این یک سال تماسهایی با شما گرفته و وعدههایی هم در بیمارستان قبل از درگذشت مرحوم حجازی داده شد. کسی به این وعدهها عمل کرد؟
خوشبختانه پدرم نیازی نداشت و اگر هم داشت هیچ وقت آن را به زبان نمیآورد. تا زمانی که انسانها هستند حرفهای قشنگی زده و وعدههای زیادی داده میشود. حتی برخی القاب خوبی برای خودشان انتخاب میکنند ولی زمانی که پدرم از بین ما رفت دیگر خبری از آن وعدهها نشد. مطمئن باشید کسانی که سال گذشته عکس یادگاری میگرفتند و وعده و وعید میدادند روز پنجشنبه که قرار است سالگرد پدرم را برگزار کنیم باز هم آنها را خواهیم دید. البته توقعی نیست و همین که مردم به ما دلگرمی میدهند کفایت میکند.
فارس: باشگاه سپاهان خواستار نامگذاری بازی فردا با یاد ناصر حجازی شده است.
جا دارد از مسئولان باشگاه سپاهان تشکر کنم که به یاد پدرم بودند و امیدوارم آنها همیشه به جز فردا موفق باشند. در قوانین AFC موانعی وجود دارد و نمیدانیم آیا مراسمی که باشگاه استقلال و سپاهان تدارک دیدهاند برگزار میشود یا خیر. سالگرد پدرم فردا است ولی ما به خاطر مردم مراسم را روز پنجشنبه گرفتیم.
فارس: ظاهرا رحمتی میخواهد پیراهن حجازی را بپوشد؟
مهدی به من گفت که میخواهد این کار را انجام دهد اما شاید مسئولان AFC اجازه ندهند چون قوانین سفت و سختی دارند.
فارس: استقلال میتواند سپاهان را شکست دهد؟
نتیجه قابل پیش بینی نیست اما ما تیم مصمم و سرحالی داریم. حیف است که یکی از نمایندگان ایران حذف میشود. میدانیم سپاهان 3 سال است قهرمان ایران میشود و تیم قابل احترامی است اما استقلال هم تیم کوچکی نیست و امیدوارم برنده از زمین خارج شویم.
... و یک سال از پرواز عقاب گذشت
... و یک سال از پرواز عقاب گذشت
خبرگزاری فارس: خیلی زود گذشت؛ خیلی زودتر از اینکه بتوان تصورش را کرد، همانطور که نمیتوانستیم رفتن حجازی را باور کنیم، تصور سپری شدن یک سال از درگذشت او هم سخت و دشوار است.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
به گزارش خبرگزاری فارس، ناگهان چقدر زود دیر شد. سال قبل چند روز پیش تر بار دیگر دروازه بان قرن آسیا روی تخت بیمارستان رفت. روزهای سخت بیماری فرا رسیده بود. هر چقدر در 2 سال قبل او تحمل کرد و مثل کوه مقابل این سرطان لعنتی ایستادگی کرد، اما در روز دوم خرداد همه چیز تمام شد و اسطوره دیگر نتوانست. طاقتش طاق و سرانجام تسلیم تخت بیمارستان شد. رفت و آمد در بیمارستان کسری ادامه داشت و هر عیادت کننده ای امیدوار بود به زودی مثل همیشه ناصر حجازی برخیزد و به زندگی خود ادامه دهد اما دیگر زمان رفتن رسیده بود.
حجازی در میان بهت و اندوه بسیاری از دوستدارانش در تاریخ دوم خرداد سال 90 چشم از دنیا فرو بست تا علاوه بر خانوادهاش جامعه ورزشی و جمع کثیری از مردم را اندوهگین کند.
ناصر حجازی متولد 23 آذر 1328 در شهر تهران، دروازه بان اول تیم ملی فوتبال ایران در دهه 50 بود و 2 عنوان قهرمانی در جام ملت های آسیا، یک عنوان قهرمانی در بازی های آسیایی و شرکت در المپیک و جام جهانی فوتبال را در کارنامه دارد. او همچنین به همراه تیم تاج سابق قهرمانی در جام تخت جمشید و جام باشگاه های آسیا را تجربه کرده بود. حجازی در دوران مربیگری نیز استقلال را به نایب قهرمانی جام باشگاه های آسیا و قهرمانی لیگ آزادگان رساند.
فدراسیون بین المللی تاریخ و آمار فوتبال در انتخاب برترین های قرن بیستم، ناصر حجازی را دومین دروازه بان برتر قاره آسیا و چهل و یکمین دروازه بان شایسته جهان معرفی کرده است.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
حجازی رفت اما یاد و خاطره وی هیچ گاه از ذهن فوتبالدوستان پاک نخواهد شد و کما اینکه هرگاه استقلال در استادیوم های مختلف ورزشی به میدان می رود نام مرحوم حجازی پر آوازه بر سر زبان هاست و نامش فریاد زده می شود.
فردا اولین سالگرد درگذشت مردی است که جای خالی او در فوتبال احساس می شود و باور اینکه دیگر همچون او در کنارمان نیست سخت و دشوار است اما روزگار می چرخد و چرخ گردون را چاره ای جز تحمل نیست.
قرار است مراسم سالگرد حجازی پنجشنبه هفته جاری برگزار شود. روحش شاد و یادش همیشه گرامی باد.
داماد حجازى:ستونهاى خانه ما افتاده است
داماد حجازى:ستونهاى خانه ما افتاده است
سعيد رمضانى داماد مرحوم ناصرحجازى روزهاى بسيار سختى را پشت سرگذاشته و معتقداست فوت ناصرخان مثل اين بود كه ستون هاى خانه آنها فرو ريخته است.
حرفهاى رمضانى را در ذيل مى خوانيد:
•يكسال از فوت مرحوم ناصرحجازى گذشت. اين مدت به شما چطور گذشت؟
-خيلى سخت گذشت؛ مثل اين بود كه ستونهاى يك خانه ريخته باشد. وقتى خانه اى ستون نداشته باشد خيلى سخت مى شود آن خانه را حفظ كرد.
•بدترين اتفاق اين يكسال چه اتفاقى بود؟
-همين كه ناصر خان نبود خيلى بد بود.
•همسر شما روزهاى خوبى را پشت سر نگذاشته است. اين مدت با مشكلاتى كه ايشان داشت چطور كنار آمدى؟
-خيلى سخت بود اما تا جايى كه توانستم سعى كردم شرايطى مهيا كنم كه زندگى خودمان خيلى آرام باشد.
•جالب ترين اتفاق اين مدت چه اتفاقى بود؟
- تلفن همراه ناصر خان روشن است و هر كسى دوست دارد تماس مى گيرد يا پيامك مى دهد. نمى دانيد چقدر تماس مى گيرند و پيامك مى دهند. هواداران ناصر خان مدام با پيامك با او صحبت مى كنند و به مناسبت هاى مختلف با ايشان درد ودل مى كنند كه خيلى جالب است.
•ناصر خان را در يك جمله تعريف مى كنى؟
-اسطوره مردمى.
امروز؛ سالگرد درگذشت شادروان ناصر حجازى
امروز؛ سالگرد درگذشت شادروان ناصر حجازى
رفتنت هنوز هم باورمان نيست
خيلى زود گذشت؛ خيلى زودتر از اينكه بتوان تصورش را كرد، همان طور كه نمى توانستيم رفتن حجازى را باور كنيم، تصور سپرى شدن يك سال از درگذشت او هم سخت و دشوار است.
ناگهان چقدر زود دير شد. سال قبل چند روز پيش تر بار ديگر دروازه بان قرن آسيا روى تخت بيمارستان رفت. روزهاى سخت بيمارى فرا رسيده بود. هر چقدر در ۲ سال قبل او تحمل كرد و مثل كوه مقابل اين سرطان لعنتى ايستادگى كرد، اما در روز دوم خرداد همه چيز تمام شد و اسطوره ديگر نتوانست. طاقتش طاق و سرانجام تسليم تخت بيمارستان شد. رفت و آمد در بيمارستان كسرى ادامه داشت و هر عيادت كننده اى اميدوار بود به زودى مثل هميشه ناصر حجازى برخيزد و به زندگى خود ادامه دهد اما ديگر زمان رفتن رسيده بود.حجازى در ميان بهت و اندوه بسيارى از دوستدارانش در تاريخ دوم خرداد سال ۹۰ چشم از دنيا فرو بست تا علاوه بر خانواده اش جامعه ورزشى و جمع كثيرى از مردم را اندوهگين كند.ناصر حجازى متولد ۲۳ آذر ۱۳۲۸ در شهر تهران، دروازه بان اول تيم ملى فوتبال ايران در دهه ۵۰ بود و ۲ عنوان قهرمانى در جام ملت هاى آسيا، يك عنوان قهرمانى در بازى هاى آسيايى و شركت در المپيك و جام جهانى فوتبال را در كارنامه دارد. او همچنين به همراه تيم تاج سابق قهرمانى در جام تخت جمشيد و جام باشگاه هاى آسيا را تجربه كرده بود. حجازى در دوران مربيگرى نيز استقلال را به نايب قهرمانى جام باشگاه هاى آسيا و قهرمانى ليگ آزادگان رساند.فدراسيون بين المللى تاريخ و آمار فوتبال در انتخاب برترين هاى قرن بيستم، ناصر حجازى را دومين دروازه بان برتر قاره آسيا و چهل و يكمين دروازه بان شايسته جهان معرفى كرده است.حجازى رفت اما ياد و خاطره وى هيچ گاه از ذهن فوتبالدوستان پاك نخواهد شد و كما اينكه هرگاه استقلال در استاديوم هاى مختلف ورزشى به ميدان مى رود نام مرحوم حجازى پر آوازه بر سر زبان هاست و نامش فرياد زده مى شود. امروز اولين سالگرد درگذشت مردى است كه جاى خالى او در فوتبال احساس مى شود و باور اينكه ديگر همچون او در كنارمان نيست سخت و دشوار است اما روزگار مى چرخد و چرخ گردون را چاره اى جز تحمل نيست.قرار است مراسم سالگرد حجازى پنجشنبه هفته جارى برگزار شود. روحش شاد و يادش هميشه گرامى باد.
امير ارسلان: باباناصر به اندازه آسمان بزرگ بود
من و او همديگر را خيلى دوست داشتيم
امير ارسلان: باباناصر به اندازه آسمان بزرگ بود
«اميرارسلان رمضانى» نوه مرحوم ناصر حجازى عظمت و بزرگى پدربزرگش را درك كرده آنجا كه مى گويد باباناصر به اندازه آسمان بزرگ بود.
صحبتهاى امير ارسلان را در ادامه مى خوانيد:
• دوست داريم درباره ناصر خان حجازى صحبت كنى.
- بابا ناصر خيلى خوب بود. خيلى دوستش داشتم. هميشه با من پلى استيشن بازى مى كرد و وقتى مى باخت
مى خنديد. ما با هم كشتى كج نگاه مى كرديم و همديگر را خيلى دوست داشتيم. وقتى بابا ناصر مريض بود هميشه بالاى سرش مى رفتم و هميشه مى گفت شايد فردا حالم خوب شود.
• يك خاطره خوب از بابا ناصر تعريف كن.
- يك روز داشت فوتبال نگاه مى كرد و وقتى تمام شد به بابا ناصر گفتم با من پلى استيشن بازى مى كنى گفت آره و من ۱۳ بر صفر بردم. بابا ناصر خنديد و گفت چقدر خوب بازى مى كنى و من هم گفتم هميشه خوب بازى مى كنم. بابا ناصر گفت فوتبال واقعى ات هم خوب است و بازيكن خوبى
مى شوى.
• مى دانى ناصر حجازى چقدر بزرگ بود؟
- آره خيلى بزرگ بود. به اندازه آسمان بزرگ بود.
• وقتى به مدرسه مى روى دوستانت درباره بابا ناصر صحبت نمى كنند؟
- بعضى وقتها معلممان از بابا ناصر تعريف مى كند و گاهى هم راننده سرويس
مى گويد كه بابا ناصر كى بوده است. آنها مى گويند بابا ناصر مرد خيلى خوبى بوده و انشاءالله خدا رحمتش كند.
• دوست دارى يك روز مثل بابا ناصر شوى؟
- بله ولى دروازه بان نه چون فوتباليست خوبى هستم اما دروازه بان نيستم.
• فوتبالت از بابا سعيد و دايى آتيلا بهتر است؟
- در پلى استيشن از آنها بهتر هستم اما در فوتبال واقعى دايى و بابام بهتر هستند.
تازه مى فهمم چه كسى را از دست داده ام
تازه مى فهمم چه كسى را از دست داده ام
آتوسا حجازى: پدرم هيچوقت نمى ميرد
يكسال از فوت شادروان ناصر حجازى گذشت و خانواده اش روزهاى سختى را پشت سر گذاشتند. آتوسا حجازى دختر ناصر خان در صحبتهايش اعتراف كرد كه پس از گذشت يك سال عظمت و بزرگى پدرش را بيشتر درك كرده چرا كه تا وقتى كه ناصر خان زنده بود نمى دانست چه كسى در كنارش است.صحبتهاى آتوسا حجازى رادر ادامه مى خوانيد:
• در آستانه اولين سالگرد درگذشت مرحوم ناصر حجازى قرار داريم. اين مدت چطور بود؟
- براى من كه خيلى سخت بود. اتفاقات زيادى افتاد و هرچه بيشتر مى گذرد احساس مى كنم چقدر بد شد كه پدرم از پيش ما رفت. شايد اوايل نمى فهميديم چون اطرافمان خيلى شلوغ بود اما آدم تازه در تنهايى مى فهمد چه اتفاقى افتاده است.
• آتيلا هم همين حس را دارد؟
- فكر كنم او هم همين حالت را دارد. ما زياد با هم صحبت نمى كنيم اما همه خانواده همين حس را داريم و كسى به روى خودش نمى آورد. هر روز كه مى گذرد همه چيز خيلى بدتر از قبل مى شود و نبودن پدرم بيشتر حس مى شود. در يك سرى از مسايل فكر مى كنم اگر او بود چقدر اوضاع فرق مى كرد.
• يك سال پيش گفتيد پدرتان در آخرين لحظات قبل از فوتش تلاش كرد حرفى را به شما بزند و آن زمان گفتيد دوست داريد يك شب به خوابتان بيايد و آن حرف را بزند. در اين مدت چنين اتفاقى نيفتاده؟
- نه چنين اتفاقى نيفتاده است. هميشه خوابهايى كه مى بينم يادم مى رود. روز پدر بود و تصميم داشتيم سر خاكش برويم كه به خوابم آمد و گفت منتظر شما هستم چرا نمى آييد؟ در اين مدت چند بار به خوابم آمده كه فقط صورتش را ديده ام اماحرفهايش مبهم بوده و همه چيز يادم رفته است. خيلى به خودم فشار مى آورم كه يادم بيايد اما چيزى يادم نمى آيد. در آن لحظات آخر پدرم حس بدى داشت و خيلى تلاش كرد حرف بزند. احساس كردم چيزى مى خواهد به من بگويد اما نشد. ما خيلى كم خواب پدرم را مى بينيم. خيلى از دوستانم خواب پدرم را مى بينند اما نمى دانم چرا به خواب ما نمى آيد. اگر هم خواب او را ببينيم حرفهايش خيلى مبهم است و واضح نيست.
• پس از گذشت اين مدت، مرگ پدر را باور كرده ايد؟
- نه، پدرم هميشه مسافرت مى رفت و همه ما احساس مى كنيم الان هم به مسافرت رفته و برمى گردد. اصلا باورمان نمى شود كه چنين اتفاقى افتاده است. خدا پدرم را خيلى دوست داشت چون اگر روند بيمارى اش ادامه داشت هم كور و هم فلج مى شد. بابام هميشه مى گفت دوست دارم ايستاده بميرم تا مزاحم كسى نباشم و فقط دوست داشت چند سال ديگر باشد تا جانان دختر آتيلا بزرگ شود و مثل اميرارسلان با او هم بيرون برود كه عمرش قد نداد.
• الان اگر بخواهيد پدرتان را در يك جمله تعريف كنيد، چه مى گوييد؟
- مردى كه هيچ وقت نمى ميرد. احساس مى كنم پدرم نمرده است. ما كه زنده ايم اينقدر تماس تلفنى و پيامك نداريم. باورم نمى شود كه يكسال پس از رفتنش اينقدر تماس داشته باشد.
زخمى كه روحمان را مى خورد و مى تراشد
زخمى كه روحمان را مى خورد و مى تراشد
ناصرخان هرگز نمى ميرد
يكسال گذشت، رفتن تو كه اسطوره فوتبالدوستان ايرانى بودى، هستى و خواهى بود؛ در باور هيچكس نمى گنجيد اما تو رفتى و داغ بزرگى به دل ما گذاشتى، مصيبتى به اندازه تمام تاريخ بر ما گذشت و رفتنت را هنوز باور نكرده ايم.يكسال گذشت و اين لحظات غم گرفته و غبارآلود چه بى رحمانه به ما تاختند. نمى دانى در اين يكسال كه در غم هجرانت بوديم بر ما چه گذشت. نمى دانى اين لحظات تلخ چطور هر لحظه جانمان را به لبمان رساند. هر لحظه نبودنت عذابمان داد و غم انگيزترين قصه زندگى را تجربه كرديم. نمى دانى بر ما چه گذشت.غم هجرانت همان زخمى است كه هيچگاه كهنه نمى شود، زخمى ناسور كه همواره روحمان را در انزوا به آرامى مى خورد و مى تراشد. حالا ما مانده ايم و يك دنيا اندوه در غم از دست دادن اسطوره اى كه هرگز نمى ميرد. اسطوره اى كه با آدمهاى كاغذى اين دوره و زمانه كه فكر مى كنند بزرگ هستند اما خوار ذليل اند، تفاوتهايى داشت به اندازه از اينجايى كه ما ايستاده ايم تا آنجا كه تو هستى يعنى از زمين تا آسمان، اسطوره اى كه بر قلب مردم حكومت مى كرد و هيچگاه ياد و خاطره اش از دل هوادارانش پاك نخواهد شد.ما آدم هاى خوشبختى بوديم كه دوران حيات تو را تجربه كرديم و حداقل وجود يك بزرگمرد را حس كرديم. مردى كه از جنس آدم هاى امروزى نبود و به معنى واقعى مرد بود. كسى كه دلسوز مردم بود و به خاطر مردم حقايق را بازگو مى كرد، حقايقى كه بسيارى از آدم هاى امروزى جرات بيان آنها را حتى در خلوت خودشان هم ندارند.يكسال از درگذشت اسطوره فوتبال ايران گذشت و حالا بيشتر از هميشه عدم حضورش را حس مى كنيم. در روزگارى كه فوتبال ايران از مردان بزرگ تهى شده و اهالى اين رشته نان را به نرخ روز نوش جان مى كنند، بيشتر از قبل بزرگى و عظمت ناصر خان حجازى را درك مى كنيم. بزرگمردى كه دغدغه اش مردم بود چرا كه نيك مى دانست اگر بزرگ شده، اسطوره شده و اسطوره خواهد ماند به خاطر همين مردم است و وقتى كه بزرگ شد، گذشته اش را فراموش نكرد و بيشتر از هميشه به مردم نزديك شد.يكسال گذشت، يكسال از درگذشت مرحوم ناصر حجازى گذشت اما ناصرخان هرگز نمى ميرد چراكه بر دل مردم حكمرانى مى كرد.