اينجا كسي محرم نيست ناصرخان
اينجا كسي محرم نيست ناصرخان
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
1 - سال پرفراز و نشيب 90 روزهاي واپسينش را ميگذراند و به تدريج به پايان راه نزديك ميشود. بيگمان يكي از بزرگترين حوادث اين سال، در گذشت تاثربار ناصر حجازي بود؛ اسطورهاي كه در اولين روزهاي خردادماه جاري رخت اين دنيا را از تن به در كرد و جامه جاودانگي پوشيد. ضربالمثلها ضمانت ميدهند كه در دل ماندن آدمها، فقط منحصر به همان دوراني است كه در ديدهها جايي براي خودشان دارند؛ اما ستارههاي حقيقي، ميتوانند هرحكم معتبري را نسخ كنند. حالا اين ناصر حجازي است كه عليه ادبيات بيوفايي طغيان كرده است. 9 ماه بعد از بدرود دردناك اسطوره، هنوز خيليها دلتنگش هستند و نجابت چشمانش را به خاطر دارند. همين كه آدمهاي شهر ما در آخرين نفسهاي اسفند خاكستري، به اولين نوروز بدون ناصر فكر ميكنند، خودش گواه خوبي است بر اينكه مردم، فرزندان واقعيشان را از ياد نميبرند. آنها كه مثل مردم زندگي كنند، از تبار آنها باشند و دل به دغدغههاي آنان بسپارند، حيات ابدي خودشان را تضمين كردهاند؛ زندگاني شكوهمندي كه نه تنها به دورههاي چهارساله مسووليت و خدمت(!) مقيد نيست، بلكه حتي پس از مرگ هم ميتواند ادامه پيدا كند. ناصر حجازي يكي از همين مردان است؛ اويي كه همسرش همين چند روز پيش ميگفت هنوز هر روز حدود 500 پيام كوتاه با مضمون شكايت و درددل براي موبايلش ارسال ميشود.
2 - تريبون «اعتراض» هنوز خاموش نشده است. آنها كه اين روزها دل نوشتههايشان را تايپ ميكنند و بيتوقع و بيتكلف براي ناصرخان ميفرستند، به آخر خط رسيدهاند و طعم «درد» را با ذره ذره وجودشان مزهمزه ميكنند. اين، آواي پژمرده همه آنهايي است كه در اين دار مكافات، گوشي براي شنيدن فريادهايشان سراغ ندارند و هيچ دادخواهي نميشناسند. اين پيامهاي ساده و بيغل و غش، عريضههايي دردمندانهاند كه به پيشگاه سمبل اعتراض پيشكش ميشوند. اينجا كسي انتظار جواب ندارد. هرچه هست، انعكاس رنجي است كه مخاطبان حجازي از زمانه بيستاره و بيصداقتشان ميبرند. ناصرخان ماههاپس از مرگش، هنوز سنگ صبور همه آنهايي است كه از دروغ، فساد، تقلب، خوشخدمتي و رياكاري به ستوه آمدهاند يا گوشه قلبشان، همچنان جاي خالي اسطورهاي كم نظير را حس ميكنند. براي خيلي از آنها كه از اين روزگار نامراد شلاق ميخورند، كماكان گرفتن شماره حجازي و درددل كردن با آقاي ستاره، تنها راه سبك كردن غم دل است؛ هرچه باشد، او جزو معدود مردان اين دوره بود كه به بهانه چند صباح زندگي راحتتر، سفيدي ماست را كتمان نكرد، هرگز «قدر» را به «قدرت» نفروخت و در كشاكش تقسيم غنايم، هيچگاه سنگر مردم را خالي نكرد. در روزگاري كه خيلي از صاحبان زور، قلدري را با دروغگويي در آميختهاند و باجسارت و هنرمندي تمام زير روشنايي روز ميزنند، شايد حجازي هنوز تنها مرجعي باشد كه بتوان دردها را برايش شرح داد؛ بدون واسطه، بدون پارتي و بدون دوست و آشناي گردن كلفت!
3 - مهم نيست كه آنقدر خون دلش دادند تا دق كرد، مهم نيست كه «تنهايي» را همدست سرطان كردند تا جانش را غريبانه بگيرد، مهم نيست كه تصويرش را سانسور كردند و برفراز بالينش، رپورتاژ آگهي تبليغاتي براي مديران صداوسيما ساختند، مهم نيست كه به هزار ترفند از ابهت مراسم خداحافظياش كاستند و تا آنجا كه ميتوانستند خاطرهاش را زدودند، مهم نيست كه ما اينجا مجسمهاي از يكي محبوبترين كاراكترهاي تاريخ ورزش كشورمان نداريم و پروژه ساخت تنديساش توسط باشگاه استقلال هم به تاريخ پيوسته، مهم نيست كه بعد از مرگش روي آنتن زنده تلويزيون در موردش «دروغ» گفتند و مربي شدنش را به خودشان نسبت دادند... مهم اين است كه در حضور اين همه آدم به اصطلاح زنده، اين همه مسوول خدوم و دلسوز و اين همه قيم پرمدعا و چربزبان هنوز صدها نفر از هموطنان ما دلتنگيهايشان را پيش اسطوره در گذشتهشان ميبرند و اندوهشان را به حجازي ميگويند. شنيدن غم اين مردم «لياقت» ميخواهد. اگر اين جماعت هنوز چشمان بسته و پنبههاي در گوش فرورفته ناصر را باور نكردهاند و اگر دردشان را همچنان به اويي ميگويند كه ظاهرا كاري از دستش ساخته نيست، بيشتر از هرچيز ديگري بايد ريشهاش را در نوع زندگي حجازي و امثال او جستجو كرد. محبوبيت اين قبل ستارهها، پژواك مردم مداري آنهاست. درست به همين خاطر هم هست كه حتي وقتي مراسم استقبال از اصغر فرهادي را بايكوت ميكنند و مجلس تقدير از او را برهم ميزنند، باز جاي پايش در قلب ايرانيها محكمتر ميشود و به افتخارش، فرودگاه بيرون از شهر را نيمههاي شب قرق ميكنند.
4 - شايد لازم باشد صاحبان قدرت و مديران و مسوولاني كه حافظه موبايلشان پرشده از پيامهاي متملقانه مربوط به تبريك و تسليت و توصيه و تذكره، نگاهي به گوشي ناصر حجازي بيندازند تا براي يك بار هم كه شده، بدون هيچ حجابي مفهوم با مردم بودن را درك كنند. موبايل اسطوره، 9 ماه بعد از مرگش هنوز پناهگاه آدمهاي به بنبست رسيدهاي است كه گاهي مسيجهايشان هيچ ربطي به فوتبال ندارد. بدا به حال آنها كه هنوز نفس ميكشند و اتفاقا بر مصدر كار همين مردم هم نشستهاند، اما هرگز «محرم» آنها نبودهاند!
پیراهن ناصرخان برازنده ی دروازبان بود
پیراهن ناصرخان برازنده ی دروازبان بود
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
دست مریزاد سید....
روح ناصرخان رو شاد کردی....
و روی بعضیا رو هم کم کردی....
************************************************** ************************
ناصر کمکش کن پنالتی رو بگیـــره . . . .
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
وقتی سید مهدی رحمتی با آن پیراهن به زمین مسابقه قدم گذاشت خیلی ها از خود پرسیدند چه شباهتی دارد این پیراهن به لباس آن قلعه چی افسانه ای در آن بازی تاریخی، اما کمتر کسی تصور می کرد که این پیراهن همانی باشد که ناصر حجازی با آن فاتح پیونگ یانگ شده بود.
داستان این پیراهن نیز برای خودش جالب است؛ پیراهنی که تنها یادگار ناصر از آن سالهای بازیگری اش بود.
بهناز شفیعی همسر مرحوم حجازی درباره این پیراهه به خبرنگار ما گفت:«این تنها پیراهنی است که از ناصر داریم و البته این بهترین آنها بود و با همین لباس بهترین بازی هایش را انجام داد»
وی درباره بازی دیروز استقلال و درخشش رحمتی با لباس مرحوم حجازی گفت:«نکته ای را می گویم که شاید باور نکنید، وقتی زمان پنالتی ها شد و درست قبل از همان پنالتی ای که رحمتی گرفت، فریاد زدم ناصر اگر الان خانه هستی و و با ما بازی را تماشا می کنی کمکش کن تا پنالتی را بگیرد.باور کنید خیلی از دوستان بعد از بازی به ما زنگ زدند تا تبریک بگویند همین حرف را زدند و مثل من قبل از آن پنالتی چنین چیزی را خطاب به ناصر گفته بودند.»
شفیعی در پاسخ به این سوال که ؛ چرا قبول کرد این پیراهن را به رحمتی بدهد، نیز گفت:«ما مهدی را خیلی دوست داریم و وقتی چنین خواسته ای مطرح شد قبول کردیم، وقتی مهدی را با آن لباس در دروازه استقلال دیدم یاد جوانی ناصر افتادم.»
همسر مرحوم حجازی در انتها گفت:« قرار است این پیراهن را مثل همان پیراهنی که منچستری ها برای ناصر فرستادند قاب کنیم و آن را نگه داریم تا یادگار بماند.»
تقدیم به مهدی رحمتـــــــــــــــــــــ ـی
تقدیم به مهدی رحمتـــــــــــــــــــــ ـی
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
علیرضا ارژنگ زاده/مقدماتی المپیک 1972. پیونگ یانگ. اردوگاه کمونیسم. شش سال بعد از غرش طوفان زرد. در روزی که هیچ کس انتظاری جز شکست ندارد. روزی که تنها و تنها ناصر حجازی بازی را برای ایران در می آورد. شیرین ترین صفر-صفر تاریخ . صفر-صفری که هرگز ملال آور نیست. ایران بعدها به المپیک می رود. بعد از این بازی هم یک سره راهی بانکوک می شود تا با چهار پیروزی متوالی برابر عراق و تایلند و کامبوج و کره جنوبی از قهرمانی اش در آسیا دفاع کند. با همان دروازه بان خوش سیما، خوش قد و هیکل، با همان لباس سبز همیشگی. که گاهی هم زرد می شود. مثل خودش. مثل چهل سال بعد. چهل سال می گذرد. شش ماه هم از آخرین روزی که جز خداحافظ خداحافظ های جلوی کسری و بعد هم آزادی صدایی به گوش نرسید. استقلال برای اولین قهرمانی فصلش بلند می شود. اولین قهرمانی بدون ناصر خان. بدون چشمهایش. حتی اگر گود افتاده باشند. حتی اگر روی تخت بیمارستان باشد. زیر شکنجه مرهم های بی ثمر. ناصر رفته. یادش ولی نباید برود. علی کریمی یادداشت می نویسد، سوشا مکانی و علیرضا حقیقی به شیوه خودشان یادآوری می کنند و... ولی حق مطلب ادا نشده. هنوز ادا نشده. حقش را استقلالی ها باید ادا کنند. با درخشش دروازبانشان. با همان لباسی که ناصر می پوشید. که آتیلا را یاد پدرش بیندازد. که قهرمان پیونگ یانگ را به خاطر ما بیاورد. که احتمالا جایی آن بالاها ایستاده و تماشا می کند. به احترامت کلاهمان را بر می داریم. حتی اگر ناصر را برای خودت خواسته باشی، برای روزهای بهتر. اما ایرادی ندارد... حالا که لباسش را از کمد غبار گرفته اش بیرون کشیدی و پوشیدی، حالا که غبارهای مزارش را قدری کنار زدی، حالا که جای خالی اش در استقلال را شمع روشن کردی و یادش را سبز نگه داشتی، حالا که همه ما یادش افتادیم خب چه ایرادی دارد اگر قدری از محبوبیتش هم سهم تو شود... راستی قهرمانی ات هم مبارک؛ آقای قهرمان...
درگذشت حجازی مهمترین اتفاق سال 90
درگذشت حجازی مهمترین اتفاق سال 90
خبرگزاری فارس: بینندگان برنامه 90، درگذشت ناصر حجازی را مهمترین اتفاق فوتبالی سال گذشته اعلام کردند.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
به گزارش خبرگزاری فارس، مسابقه پیامک برنامه شب گذشته 90 به این موضوع اختصاص داشت که مهمترین اتفاق فوتبال در سال 90 چیست؟
حذف تیمهای امید و سپاهان،
حضور کیروش در فوتبال ایران،
درگذشت ناصر حجازی،
قهرمانی مجدد سپاهان در لیگ
کاهش سهمیه ایران در لیگ قهرمانان آسیا
گزینههای مطرح شده بودند که در نهایت درگذشت ناصر حجازی با 55 درصد بیشترین آراء را به خود اختصاص داد.
حجازی در رده ۱۳۲ بهترین سنگربانان جهان
فدراسیون آمار و تاریخ اعلام کرد
حجازی در رده ۱۳۲ بهترین سنگربانان جهان
خبرگزاری فارس: بنابر اعلام فدراسیون آمار و تاریخ فوتبال جهان، دروازهبان فقید تیم ملی ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ و مرد شماره یک تیم ملی در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه در رده های ۱۳۲ و ۱۶۲ بهترین دروازهبانان جهان جای گرفتهاند.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
به گزارش خبرگزاری فارس، این فدراسیون در فهرست بهترین سنگربانان جهان که برای مدت طولانی اجازه ورود هیچ توپی را به دروازه خود ندادند، مرحوم ناصر حجازی را در رده ۱۳۲ همراه با ایویکا کرالیج، سنگربان اسبق تیم ملی یوگوسلاوی و پارتیزان بلگراد جای داده است.
دروازهبان تیم ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین که در آن زمان درخشش زیادی داشت و حتی عنوان دومین دروازهبان قرن آسیا را به خود اختصاص داد، در سال ۱۹۷۵ زمانی که برای استقلال توپ میزد، به مدت ۵ ماه اجازه دریافت هیچ گلی را نداد.
[برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید]
پس از وی، احمدرضا عابدزاده، دیگر دروازهبان ممتاز تاریخ ورزش ایران، در رده ۱۶۲ جهان قرار گرفته است. عابدزاده در این ردهبندی به صورت مشترک با توماس تویدل از تیم اونیون انگلیس و خوزه مندوزا ایسمونس،از تیم آلیانزا لیما پرو قرارگرفته است.
سنگربان پیشین تیمهای استقلال و پرسپولیس و مرد شماره یک تیم ایران در جام جهانی۱۹۹۸ فرانسه، از اواخر سال ۱۹۹۵ حدود دو ماه اجازه نداد هیچ توپی از خط دروازهاش به عنوان سنگربان آن هنگام پرسپولیس بگذرد.
عقابى كه به منچستريونايتد نرسيد
گزارش Soccernet از زندگى ناصر حجازى
عقابى كه به منچستريونايتد نرسيد
سايت ورزشى ساكرنت در گزارشى به بررسى زندگى مرحوم ناصر حجازى و دوران حرفه اى بازيگرى وى پرداخت. اين سايت ورزشى با چاپ تصاويرى از ناصر حجازى در زمان بازيگرى و حضور در جام جهانى ۱۹۷۸ اسكاتلند و همچنين با اشاره به حضورش در تمرينات تيم منچستريونايتد به قلم جان دوئردن نوشت: شايد ايرانى ها لازم داشتند كه با اين گلر بتوانند جام هاى بيشترى را ببرند. شايد نياز داشتند كه به اين دروازه بان بيشتر بازى بدهند تا به موفقيت برسند. اگر اين كار در ساير جاها هم انجام نمى شد شايد هيچ وقت فرگوسن نمى توانست براى مدت طولانى در اولدترافورد بماند و تا حالا به لندن يا ليورپول رفته بود. از سوى ديگر حجازى شايد هرگز نتوانست در خانه چهره يك مربى موفق را داشته باشد اما پيش از مرگش در سال ۲۰۱۱ و در سن ۶۱ سالگى چهره اى دوست داشتنى از خود بر جاى گذاشت و جاى هيچ شگفتى نيست كه هواداران او را اسطوره بدانند. بيش از ۲۵ هزار نفر از هواداران در مراسم تشييع جنازه او در ورزشگاه آزادى حضور پيدا كردند و البته عده ى بسيار بيشترى قصد داشتند در اين مراسم شركت كنند. زمانى كه او به دليل بيمارى سرطان ريه خود در بيمارستان كسراى تهران بسترى شده بود، مردم زيادى بيرون در بيمارستان زير پوستر بزرگى كه مقابل در اصلى ورودى بيمارستان آويزان شده بود جمع شده بودند. تنها كسانى كه اجازه ورود به اتاق او را داشتند مى دانستند كه آيا او مى تواند به قول الكس فرگوسن «زود خوب شود» يا خير. سفر بى نظير عقاب آسيا به شمال لندن از مدت ها پيش و در جريان جام جهانى ۱۹۷۸ آرژانتين آغاز شد. حجازى در ديدار تيم هاى ايران و اسكاتلند كه با تساوى يك بر يك به پايان رسيد، عملكرد فوق العاده اى داشت. هرچند در صحنه اى كه ايران گل را دريافت كرد، با مدافع خودى دچار عدم هماهنگى شد اما اين صحنه كاملا از خاطره ها پاك شده است. فقط مهار فوق العاده ى او در كنار تيرك دروازه نبود كه جو جردن را از گلزنى بازداشت بلكه هرچه اسكاتلندى ها زدند، به در بسته خورد و او اجازه نداد توپ ها به گل تبديل شود. حجازى براى اينكه نشان دهد سپ ماير دروازه بان آلمانى چرا الگوى او بوده است، در دوران بازيگرى اش نشان داد كه فقط يك شوت گير خوب نيست بلكه يك رهبر فوق العاده و نابغه است. به سرعت از دروازه خارج مى شود، توپ پخش كنى خوبى دارد و پرتاب دست هايش با پيتر اشمايكل برابرى مى كند. حجازى تمام فاكتورهاى لازم را داشت. منچستريونايتد به دنبال جانشين مطمئنى براى الكس استپنى دروازه بان وقت باشگاه بود. پدى روچ نتوانست نظر آن ها را جلب كند اما ناصر حجازى در تمرين مهارت هايش را خيلى زود نشان داد و در كنار بازيكنانى مانند جو جردن و لو مك كارى كه اندكى پيش در جام جهانى ناكام شان گذاشته بود، تمرين كرد. حجازى بعدها درباره سفرش به انگليس گفت: به اين كشور سفر كردم چرا كه باشگاه منچستريونايتد من را انتخاب كرده بود. سه ماه در منچستر حضور داشتم و در ۵ بازى به طور ذخيره حضور داشتم. ديو سكستون سرمربى وقت باشگاه منچستريونايتد اعلام كرده بود كه مى خواهد با من قرارداد دائمى ببندد. اما همه چيز به اين سادگى نبود. اتفاقاتى در ايران افتاد و فدراسيون فوتبال اعلام كرد كه هيچ بازيكن بالاى ۲۷ سالى حق بازى كردن در خارج از كشور را ندارد. حجازى در آن زمان ۳۰ ساله بود اما ديگر با اين اتفاق منچستريونايتد يك دروازه بان آفريقايى را به خدمت گرفت. حجازى پس از اينكه نتوانست به انگليس سفر كند، عنوان كرد كه فدراسيون فوتبال ايران به من اجازه خروج نداده است. اين بدشانسى من بود. اگر كسى بتواند در تيمى مانند منچستريونايتد بازى كند فرصت فوق العاده اى دارد كه بتواند بازيكن بزرگى در جهان فوتبال شود. حجازى مى توانست ايران را ترك كند اما بارها گفت:اينجا ايران است، وطنم.حجازى پس از شكست تيم ملى فوتبال ايران در بازى هاى آسيايى ۱۹۸۰ مقابل كويت در مرحله نيمه نهايى از تيم ملى كنار گذاشته شد و اين پايان نااميد كننده اى از يك بازيكن مستعد در دنياى فوتبال بود كه سه مدال طلاى بازى هاى آسيايى را بر گردن داشت. حجازى با باشگاهش استقلال به كار ادامه داد و توانست با اين تيم بزرگ ايرانى كه فوتبالش را در سال ۱۹۶۷ در آن آغاز كرده بود، مربى گرى كند. وى در زمان نوجوانى بسكتباليست بود اما بعدها از اينكه به فوتبال تغيير رشته داد، هرگز پشيمان نشد. خصوصا بعد از اينكه توانست استقلال را به مقام قهرمانى آسيا در سال ۱۹۷۰ برساند. حجازى در سال ۱۹۸۶ ايران را به مقصد بنگلادش ترك كرد و دستكش هايش را آويخت. او در جنوب شرق آسيا كارش را به عنوان مربى آغاز كرد و سپس به تيم ملى آن كشور راه يافت و به زودى به خانه بازگشت. در بازگشت به ايران هدايت چند تيم بزرگ باشگاهى در ايران را بر عهده گرفت اما همانند دوران بازيگرى بهترين حضور او در عرصه مربى گرى هم به نخستين تجربه هايش بازمى گردد؛ زمانى كه در سال ۱۹۹۸ تيم استقلال را به فينال جام باشگاه هاى آسيا رساند. او تا سال ۲۰۰۷ به مربى گرى ادامه داد. حجازى در سال ۲۰۰۵ كانديداى انتخابات رياست جمهورى در ايران شد. وى در پاسخ به اين سوال كه چرا قصد دارد به عرصه سياست ورود كند، اظهار نظر جالبى مطرح كرد و گفت: چطور سياسى ها به ورزشگاه مى آيند و بازى هاى ما را نگاه مى كنند و بيانيه هاى سياسى منتشر كنند اما اهالى ورزش نتوانند وارد دنياى سياست شوند؟ حجازى هيچ گاه علاقه اش به فوتبال را از دست نداد. دوران مربى گرى او در سال ۲۰۰۷ به پايان رسيد و وى زمانى كه مشغول تماشاى ديدار تيم استقلال از طريق تلويزيون بود، از حال رفت و اين آغاز دوران بيمارى او بود. بيمارى او ادامه پيدا كرد تا روزى كه تابوت حامل پيكر وى به ورزشگاه آزادى كه يكى از بزرگ ترين استاديوم هاى آسياست برده شد و نزديك به ۳ هزار زن در ميان تشييع كنندگان و حاضران در ورزشگاه حضور داشتند (دختر ناصر حجازى، كاپيتان تيم ملى فوتسال بانوان ايران بود). پيكر حجازى درون محوطه شش قدم قرار گرفت. ناصر حجازى عقاب آسيا سرانجام در خاك آرام گرفت اما ياد و خاطره اش هميشه بين ايرانى ها جاودان است. حجازى هيچ وقت نتوانست به باشگاه منچستريونايتد برود اما توانست تاثير شگرفى بر فوتبال ايران و آسيا داشته باشد.
تماس تلفنی بهناز شفیعی با وحید طالب لو
تماس تلفنی بهناز شفیعی با وحید طالب لو
وحید طالب لو دروازه بان مطرح فوتبال کشورمان که در دیدار شاهین بوشهر و سپاهان اصفهان از ناحیه دست آسیب دیده بود ، روز جمعه در بیمارستان آتیه مورد عمل جراحی قرار گرفت .
از اینرو بهناز شفیعی همسر ناصر حجازی ، روز شنبه در تماس تلفنی جویای احوال طالب لو شد و برای وی آرزوی سلامتی نمود تا هر چه سریعتر وی به میادین فوتبال بازگردد.
طالب لو بعد از درگذشت ناصر حجازی عنوان کرد که به احترام اسطوره ملی ایران تا پایان دوران بازی خود پیراهن شماره یک را که فقط برازنده ناصر حجازی بوده است ، بر تن نخواهد کرد و شماره 33 را خواهد پوشید.
مدیریت پرتال شخصی ناصر حجازی در کنار سایر اعضای خانواده اسطوره ملی کشورمان برای طالب لو آرزوی سلامتی دوباره را دارد. /ش
وقتي قادري از حجازي تست گريم گرفت
وقتي قادري از حجازي تست گريم گرفت
ستارهاي ديگر از عالم سينما پرواز كرد. ستارهاي از جنس «كوچه مردها» كه با نقشآفرينيهاي متفاوت در قلب مردم جا باز كرد و حالا چند روزي است كه ديگر در ميان ما نيست.
از ايرج قادري حرف ميزنيم؛ بازيگر و كارگردان تواناي سينماي ايران كه فيلمهاي بسياري از او به جا مانده و حالا با رفتنش، بايد خاطرات او را در فيلمهايش مرور كرد. هنرمندي كه در عالم سينما از جايگاه خاصي برخوردار بود و همين موضوع سبب شده بود تا با ورزشكاران و فوتباليستهاي قديمي ارتباط صميمانهاي داشته باشد. مثل مرحوم ناصر حجازي، دروازهبان اسطورهاي فوتبال ايران كه يكي، دو هفته ديگر اولين سالگرد درگذشت اوست و حالا چند روزي است دوست قديمياش، ايرج قادري را كنار خود ميبيند!
حجازي به خاطر محبوبيت ويژه و چهره خاصي كه داشت، همواره از كارگردانان و تهيهكنندگان سينماي ايران پيشنهاد بازيگري دريافت ميكرد، اما به علت شرايط خاصي كه در فوتبال و جامعه داشت، از پذيرفتن اين پيشنهادهاي سينمايي امتناع ميكرد. يكي از اولين كساني هم كه به حجازي پيشنهاد بازي در فيلم سينمايي را داد، ايرج قادري بود. ماجراي دوستي اين دو ستاره فقيد سينما و فوتبال ايران به آنجا برميگردد كه در گذشته مثل همين حالا كه گاهي ستارگان سينما و فوتبال در مجله يا روزنامهاي دور هم جمع ميشوند و عكس يادگاري ميگيرند، اين دو نفر نيز از طريق حضور همزمان در مجلههاي آن زمان با هم آشنا شدند و دوستيشان با هم ادامه يافت.
در آن زمان سعيد راد به عنوان يكي از ستارههاي پرسپوليسي سينما هميشه با علي پروين به دفتر مجله دعوت ميشد و عكس يادگاري ميگرفت و در مقابل ايرج قادري در كنار ناصر حجازي حضور مييافت. در يكي از همين ديدارها بود كه قادري به حجازي گفته بود: «چرا فيلم بازي نميكني؟» و همين يك جمله كافي بود تا مجلههاي آن زمان تيتر بزنند: «پيشنهاد قادري به ستاره فوتبال ايران». از اين به بعد بود كه خيلي از كارگردانان و تهيهكنندگان سينما به اين بهانه كه حضور حجازي ميتواند به فروش فوقالعاده فيلمشان كمك كند، به او پيشنهاد بازي در فيلم ميدادند، اما او هرگز اين پيشنهادها را نميپذيرفت! البته اين پايان ماجرا نبود. پس از انقلاب و در اوايل دهه 70 هم قادري قصد داشت براي يك فيلم از ناصر حجازي استفاده كند. حتي حجازي براي اين منظور به دفتر فيلمسازي قادري واقع در ميدان هفتمتير هم رفت و حتي تست گريم داد، اما درنهايت همكاري دو ستاره به دليل مشغلههاي مربيگري حجازي محقق نشد و قادري از بازيگراني مانند فرامرز قريبيان و فاطمه گودرزي در فيلم ميخواهم زنده بمانم استفاده كرد. با اين حال اين دو ستاره فقيد ورزش و سينماي ايران هميشه طرفداران زيادي دارند كه با خاطرات فراموشنشدني آنها زندگي ميكنند و همچنان به قادري و حجازي عشق ميورزند.
پيشنهاد سپاهان براى برگزارى سوپرجام ايران به نام حجازى
پيشنهاد سپاهان براى برگزارى سوپرجام ايران به نام حجازى
باشگاه سپاهان در سايت رسمى خود پيشنهاد احياى سوپرجام ايران را به نام زنده ياد ناصر حجازى داده است. در متن اين اعلاميه آمده است:باشگاه فولاد مباركه سپاهان سال گذشته، هم به جهت نامگذارى يك جام معتبر و دائمى به نام زنده ياد ناصر حجازى و هم براى احياى رقابتى كه در بسيارى از كشورهاى جهان مرسوم است، پيشنهاد برگزارى سوپر جام باشگاه هاى ايران را مطرح كرده بود. اين روزها از پلى آف ليگ قهرمانان آسيا و ديدارى كه سپاهان و استقلال بايد در رقابت هاى قاره كهن با هم انجام دهند در رسانه ها به عنوان سوپر جام ايران ياد مى شود اما اى كاش فراى رقابت روز سه شنبه اين دو تيم، ساز و كارى اتخاذ مى شد تا سوپرجام در ايران احياء شود سوپر جام -به عنوان ديدار تيم هاى قهرمان ليگ برتر و جام حذفى- رقابتى است كه در ايران به فراموشى سپرده شده و هر سال نيز كه سخنى از آن به ميان مى آيد با توجيهات متعددى از آن عبور مى شود. ضمن اينكه در آستانه سالگرد پرواز اسطوره فوتبال ايران ناصر حجازى به آسمان، از آنجا كه همگان در صدد جلوگيرى از فراموشى ياد و خاطره اين اسوه غرور فوتبال ايران هستند، مى توان با برنامه ريزى درست و برپايى همه ساله اين رقابت، سوپر جام را براى هميشه به نام جام ناصر حجازى برگزار نمود تا ضمن نكوداشت هميشگى ياد و خاطره مردى كه هنوز رفتنش را باور نكرده ايم به نوعى خود را ملزم به برگزارى هر ساله و منظم اين جام كه در بسيارى از كشورها رقابتى معتبر محسوب مى شود بنمائيم. باشگاه فولاد مباركه سپاهان سال گذشته نيز اين پيشنهاد را براى رقابت دو تيم سپاهان و پرسپوليس مطرح كرده بود. ديدار روز سه شنبه سپاهان و استقلال تهران در پلى آف ليگ قهرمانان آسيا نام سوپر جام ايرانى را به جهت قهرمانى طلايى پوشان در ليگ برتر و آبى پوشان در جام حذفى بر سر زبان ها انداخته است، اما اميدواريم فراى اين رقابت، اين جام براى هميشه به نام زنده ياد ناصر حجازى احياء و برگزار شود.
1 فایل پیوست
مراسم سالگرد فوت ناصر حجازى پنجشنبه برگزار مى شود
مراسم سالگرد فوت ناصر حجازى پنجشنبه برگزار مى شود
مراسم نخستين سالگرد درگذشت ناصر حجازى پنجشنبه آتى برگزار خواهد شد. اين مراسم ساعت ۱۰ صبح روز پنجشنبه ۴ خردادماه بر سر مزار وى در بهشت زهرا(س)برگزار مى شود. خانواده مرحوم حجازى در اطلاعيه اى از تمامى دوستداران وى درخواست كردند تا در اين مراسم حضور داشته باشند