خنده دار ترین سوتی هاتون را تعریف کنید.
بحث فوتبال ایران و کفاشیان رو من شروع کردم الانم میگم دیگه شخصا ادامه نمیدم شما رو نمی دونم.
بیاین در مورد بزرگترین سوتی که دادیم صحبت کنیم یه کم دور هم با هم بخندیم.
اول از خودم شروع میکنم:شاید خنده دار نباشه اما از هیچی بهتره.این سوتی مال عید امساله.
یه شب شام خونه ی عمه ام کل فامیل دعوت بودند. ما خونمون خاله و شوهر خاله ام مهمانی اومدند. تا برن ساعت شد 9/5شب.
مهمون که رفت ما رفتیم تاکسی تلفنی تا یه ماشین بگیریم. هوا بارونی بود و تاکسی تلفنی ماشین نداشت . رفتیم تاکسی شهری بگیریم که انگار اون شب اصلا قحطیه تاکسی بود. دیر کرده بودیم پسر عمه ی اسکلم هی زنگ میزن الان 20 نفر گرسته منتظر شمان تا بیاین شام بخوریم.شوهر خاله ام که مهمون همون شبه ما بود می دونست ما باید بریم مهمونی یه مسافر تو شهری براش خورد و اونو رسوند و زنگ زد به موبایل من گفت اگه نرفتین من بیام دنبالتون. منم گفتم نه تاکسی نیست و بیاین دنبالمون.(شروع سوتی) حالا توهمین گیرو دار یه پرایدی جلوم می ایسته منم بدون توجه به حرفش میگم آقا ما ماشین نمی خوایم. پرایدی دوباره یه چیزی گفت که من نفهمیدم و من دوباره گفتم حاجی ماشین نمی خوایم. مادرم گفت آقا دست شما درد نکنه ماشین یکی از آشنایان داره میرسه. دیدم یارو پیله هستش گفتم داداش ماشین نمی خوایم مگه کری نمی شنوی ماشین نمی خوایم. راننده ماشین میگه داداش گوشت ایراد داره دارم سه ساعته حنجرمو پاره میکنم میگم دارو خانه کجاست کی حالا خواست تو این هیری بیری مسافر سوار کنه. داروخانه میدونی چیه؟میخوام برم اونجا؟منم کمی خندم گرفت و آدرس بهش دادم.